:جستجو
مراکز قرآنی
منتخبين مراكز قرآني
تفسیر نور
تواشیح
پرتال ثامن الائمه
زمان
 

پنج شنبه 27 مهر 1402

 
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : بزرگترين عيب آن است ، چيزي را كه در خود داري بر ديگران عيب بشماري .
 
 
 



زندگي‌نامه انبياء اللهي/ حضرت موسي (عليه السلام)/ قسمت هفتم



سخت‌گيرى فرعون در مورد بنى اسرائيل

گذشته از نزديكان و بستگان فرعون كه به موسى ايمان آورده و به سخت‌ترين شكنجه‌ها به قتل رسيدند، جمع زيادى از بنى‌اسرائيل نيز كه ظاهراً بيشترشان جوان بودند به آن حضرت ايمان آوردند و به اين علت پريشانى خاطر و اضطراب فرعون از موسى و پيروانش افزون شد.
آنچه از آيات قرآنى و روايات استفاده مى‌شود آن است كه فرعون پيوسته با نزديكان و مشاوران خود در كار موسى و پيروان آن حضرت سرگرم مشورت بود و گاهى نيز همان اطرافيان فرعون و قوم او تحريكش مى‌كردند تا تصميمى قطعى درباره‌ي موسى و پيروانش بگيرد، زيرا با از بين رفتن فرعون، پست‌ها، مقام‌ها، درآمدهاى سرشار و بى‌حساب و عياشى‌هاى مشروع و نامشروعشان از بين مى‌رفت و ديگر نمى‌توانستند آنگونه كامرانى و فرمانروايى كنند و هر روز مال و منال تازه‌اى براى خود اضافه كرده يا در زير سايه‌ي ارباب خود به اندوخته‌هاى موجود و بى‌حساب خود مبالغ هنگفت ديگرى بيفزايند.
به همين دليل به عنوان نصيحت و خيرخواهى به فرعون مى‌گفتند:
آيا موسى و قوم او را اينگونه آزاد مى‌گذارى كه در اين سرزمين فساد كنند، و تو و خدايانت را واگذارند؟ 1

به اين ترتيب او را تحريك كرده، دستور قتل بنى‌اسرائيل را از وى گرفته و به مرحله‌ي اجرا مى‌گذاشتند، اما وقتى مى‌ديدند كه اين سخت‌گيرى‌ها و ظلم و جنايت‌ها نمى‌تواند جلوى پيشرفت موسى و مرام خداپرستى و تزلزل پايه‌هاى حكومت فرعون را بگيرد، دوباره شكايت بنى‌اسرائيل و موسى را پيش وى مى‌بردند تا جايى‌كه او را به غضب و خشم در مى‌آوردند و برخلاف صلاح‌ديد خودشان، فرعون مى‌گفت:
بگذاريد تا من موسى را بكشم و او خداى خودش را بخواند (كه از دست من نجاتش دهد)، زيرا من ترس آنرا دارم كه او آيين شما را تغيير دهد يا در اين سرزمين فساد را آشكار سازد.2
گاهى هم خود او به فكر فرو مى‌رفت و از آينده‌ي خود و از دست دادن قدرت، سلطنت و آن همه مال و منال بيمناك مى‌گشت و بر خود مى‌لرزيد و مانند وقتى‌كه موسى هنوز به دنيا نيامده بود، دستور كشتن نوزادان پسر و به جاى گذاشتن دختران را صادر مى‌كرد و بنى‌اسرائيل را به عذاب ديگرى دچار مى‌ساخت.

تا آنجا كه بنى‌اسرائيل به ستوه آمده و نزد موسى مى‌آمدند و به او مى‌گفتند:
پيش از آنكه تو بيايى ما در آزار و شكنجه بوديم، اكنون نيز كه تو آمده‌اى هم‌چنان گرفتاريم.3
موساى كليم نيز طبق فرمان و وعده‌ي الهى به آنها مژده‌ي پيروزى و نجات از ظلم و بيدادگرى فرعون را داده و به استقامت و پايدارى دستورشان مى‌داد و مى‌فرمود:
از خدا مدد بخواهيد و بردبارى پيشه سازيد كه همانا زمين ملك خداست، به هر كس از بندگانش كه بخواهد مى‌دهد و سرانجام نيك براى پرهيزكاران است.4
اميد است پروردگارتان دشمن شما را نابود و شما را در زمين جانشين آنها سازد و بنگرد تا چگونه عمل مى‌كنيد.5

در مجموع در هر روز دستور ظلم تازه‌اى از طرف فرعون براى بنى‌اسرائيل صادر مى‌شد و نيرنگ جديدى از طرف هيئت حاكمه‌ي مصر عليه دودمان يعقوب طرح مى‌گرديد.
شايد اگر چاپلوسان پول‌پرست و اطرافيانى كه به سبب منافع مادّى خود اطراف فرعون را گرفته بودند، نبودند و آن تحريكات را نمى‌كردند و آن پيشنهادهاى ظالمانه را نمى‌دادند و فرعون را به حال خود مى‌گذاشتند، كار به اينجا نمى‌كشيد و منجر به آن همه جنايات بى‌سابقه و در نهايت نابودى خود و اربابشان نمى‌شد. حتى بعيد نبود كه فرعون با ديدن معجزات موسى به آن حضرت ايمان آورده و موجبات سعادت خود و قومش را فراهم مى‌كرد.

در روايات بسيارى آمده و پيش از اين اشاره شد كه چون موسى و هارون براى اولين بار نزد فرعون آمدند و رسالت خود را تبليغ كردند و حضرت موسى معجزه‌ي عصا و يد بيضاء را به او نماياند، فرعون تصميم گرفت كه به وى ايمان آورد و چنانكه در خطبه‌ي قاصعه‌ي نهج‌البلاغه و روايات ديگر نيز آمده، حضرت موسى از جانب خداى تعالى اين وعده را به فرعون داد كه اگر ايمان بياورد سلطنت و شوكتش هم‌چنان پايدار بماند، اما هامان كه سمت نخست‌وزيرى او را داشت يا وزير مشاورش بود مانع اين كار شد و گفت: چگونه حاضر مى‌شوى پس از اينكه معبود اين همه جمعيت هستى و به سر حدّ پرستش مردم رسيده‌اى، به خداى موسى ايمان بياورى و پيرو، بنده‌اى گردى؟ همين سخنان هامان مانع ايمان فرعون گرديد.
در اين ميان از همه بدبخت‌تر، افرادى بودند كه بر اثر نادانى و نداشتن رشد و درك اجتماعى، آلت دست اينان قرار گرفته و هر روز براى سر و صورت دادن به جنايات آنها در محلى اجتماع و با سخنانى فريبا و بى‌حقيقت سرشان را گرم و به نفع خويش تبليغ مى‌كردند و موسى و پيروانش را تحقير مى‌نمودند.

قرآن كريم يكى از اين برنامه‌هايى را كه فرعون و دار و دسته‌اش ترتيب دادند، چنين نقل كرده است:
فرعون ميان قوم خود فرياد زد و گفت كه اى قوم! آيا فرمانروايى مصر خاص من و اين نهرها كه در قلمرو من جارى است در اختيار من نيست. مگر نمى‌بينى؟ ايا من بهترم يا اين (شخصى) كه خوار (و زبون) است و سخن روشن نتواند گفت؟ اگر او نيز فرمانروا و لايق رهبرى است، پس چرا دست بندهاى طلا بر او نياويخته‌اند يا چرا فرشتگان به همراه او نيامده‌اند؟ 6
همين سخنرانى مسخره و مبتذل براى آن مردم دور از علم و درك و رشد، كافى بود كه گول بخورند و فريفته و مطيع او گردند، و از حق و حقيقت رو گردان شوند و موجبات بدبختى و هلاكت خود را فراهم سازند. از اين رو خداى تعالى به دنبال آيات فوق فرمود:
پس قوم خود را (با اين سخنان) منحرف كرد تا مطيع وى شدند و به راستى كه آنها مردم فاسقى بودند.7
بعد در ادامه براى تذكر ديگران فرمود:
چون خشم ما را جلب كردند، از آنها انتقام گرفتيم و همگيشان را غرق كرديم و آنها را براى ديگران سابقه و مثلى قرار داديم تا ملت‌هاى ديگر از آنها و سرگذشتشان پند و عبرت گيرند.8

دستور ساختمان صرح يا قصر مرتفع 

فرعون با همه‌ي اين سخت‌گيرى‌ها و آزار و اذيت‌هايى كه به پيروان موسى مى‌كرد و وسايل عظيم تبليغاتى كه فراهم كرده بود تا همه‌جا مردم از او طرفدارى كنند، ولى باز هم مى‌ديد كه اوضاع به نفع موسى پيش مى‌رود و روز به روز بر تعداد پيروان او افزوده مى‌شود و صحنه‌سازى‌ها و تظاهرات ساختگى و سخنرانى‌ها هم نمى‌تواند جلوى پيشرفت مرام و هدف موسى را بگيرد. به همين دليل به فكر افتاد تا وسيله‌اى فراهم كند كه خود را به خداى موسى رسانده و او را از بين ببرد و به خيال خود اساس دعوت موسى را از بيخ ‌و بن بر كند.
براى اين منظور به هامان دستور داد قصر مرتفع و برج بلندى بسازد تا وى به آسمان برود و از وضع خداى موسى مطلع گردد و چنانكه به او دسترسى يافت او را به قتل رسانده و خيال خود را آسوده سازد.

شايد خود فرعون هم به اين اندازه نادان و جاهل نبود كه نداند با هيچ وسيله‌اى نمى‌توان به آسمان بالا رفت و علاوه بر آن خداوند جاى معينى ندارد كه بتواند حساب خود را با او تسويه كند، اما براى فريب دادن مردم جاهلى كه او را خداى خود مى‌دانستند وسيله‌ي خوبى بود. با اين كار مى‌خواست به آنها بفهماند كه قدرت و نيروى من به حدّى است كه مى‌توانم هر خدايى، اگر چه در آسمان‌ها باشد، را از بين ببرم و گذشته از اين، موسى را در وجود چنين خدايى به دروغ متهم سازد و دروغگو معرفى كند.
اينكه مكان خداى موسى را در آسمان تعيين كرد با اينكه موسى در وقت معرفى خداى خويش گفته بود
رَبِّ السَّمواتِ و الاءَرضِ9 سفسطه‌ي ديگرى براى فريب دادن مردم بود و گويا با اين جمله مى‌خواست بگويد: اين خدايى كه موسى مدعى وجود اوست و مردم را به سوى او دعوت مى‌كند، در زمين موجود نيست، زيرا در روى زمين جز من خدايى نيست و من خداى زمين هستم. شايد اين خدا در آسمان باشد اگر چه گمان من اين است كه در آنجا هم‌چنين خدايى نيست و موسى در اين ادعاى خود دروغگوست.

به هر صورت قرآن كريم متن دستور او را به هامان در اين‌ باره اينگونه حكايت مى‌كند:
و فرعون (به بزرگان مملكت خود) گفت: اى بزرگان! من براى شما خدايى جز خودم نمى‌شناسم (و به جز خودم خداى ديگرى سراغ ندارم) اى هامان! براى من آتشى بيفروز (و آجر بساز) و قصر (و بناى مرتفعى) بساز شايد بدان بالا رفته و از خداى موسى اطلاعى بيابم و من او را از دروغگويان مى‌پندارم.10 در جاى ديگر مى‌فرمايد: فرعون گفت كه اى هامان! بناى مرتفع (و بلندى) براى من بساز شايد به راه‌ها يعنى راه‌هاى آسمان‌‌ها برسم و به خداى موسى اطلاع يابم و البته او را از دروغگويان مى‌پندارم.11
برخى از مفسّران احتمال داده‌اند كه منظورش ساختن رصد‌خانه‌اى بود كه پس از اتمام آن بدانجا بالا رود و اوضاع و احوال آسمان‌ها را رصد كند، شايد به اين وسيله از وجود خداى موسى در آسمان‌ها نشانه‌اى به دست آورد.12

گروهى از تاريخ‌نگاران و مفسران مى‌نويسند: به دنبال اين دستور، ده‌ها هزار نفر از مردم بى‌چاره را براى تهيه‌ي وسايل ساختمان مزبور كه از چوب، آجر، گچ، سنگ و غيره بود به كار گماردند و شب و روز در زير شلاق و شكنجه از آنها كار كشيدند تا پس از چند سال توانستند با صرف مبالغى گزاف و به هدر دادن نيروى انسانى بسيار، چنين جاى مرتفعى كه نظيرش وجود نداشت بسازند و براى عروج فرعون آنرا آماده سازند، ولى از آنجا كه خداوند به فرعونيان خشم كرده و مقدمات نابودى او و لشكريانش فراهم گشته بود، خداى تعالى زلزله فرستاد و قصر را بر سرشان خراب كرد. برخى گفته‌اند: به دنبال آن‌، دستور داد صندوقچه‌اى ساختند و آنرا بر چهار كركس گرسنه بستند و بالاى سر كركس‌ها گوشت‌هايى آويزان كردند كه براى خوردن آن گوشت‌ها بالا روند، آنگاه خود فرعون با هامان در آن صندوقچه نشستند و كركس‌ها را رها كردند و ساعت‌هاى زيادى آن دو را بالا بردند تا جايى‌كه از ديدگان ناپديد شدند و بر اثر امواج هوا دوباره به زمين بازگشتند.13
ولى در قرآن و روايات معتبر از اين داستان‌ها، سخنى به ميان نيامده و معلوم نيست آيا هامان به طور كلّى و اساساً دستور او را انجام داده يا نه و در صورت انجام نيز كيفيت آن ذكر نشده است.

طغيان فرعون و آمدن آيات الهى 

در خلال اينكه فرعون براى سرگرم ساختن مردم و فريب دادن آنها به وسايل گوناگون و گاهى كارهاى عجيب دست مى‌زد، از آن سو نيز دستور شدت عمل در مورد بنى‌اسرائيل و ايمان آورندگان به موسى و آزار و شكنجه‌ي آنها بيشتر شده بود و ماءموران جاه‌طلب و پول‌پرست، انواع جنايت و ظلم و تعدى را درباره‌ي آنها روا مى‌داشتند.
چنانكه پيش از اين اشاره شد، ايمان آورندگان به موسى و بنى‌اسرائيل بى‌طاقت شدند و نزد آن حضرت آمدند و به او گفتند:
پيش از اينكه تو بيايى تحت شكنجه و آزار بوديم، اكنون نيز كه تو آمده‌اى باز هم گرفتار رنج و آزار اينان هستيم.14
به اين وسيله شكايت حال خود را به او كردند و از او كمك خواستند. موسى نيز آنها را به صبر و بردبارى امر فرمود و به وعده‌هاى الهى دلگرم و اميدوار ساخت و مژده‌ي نابودى فرعون و قبطيان را به آنها داده و دستور داد كه به خدا توكل كنند.

متن گفتار موسى را خداى تعالى اينگونه نقل فرموده است:
موسى به آنها گفت: اى مردم! اگر به خدا ايمان آورده‌ايد و تسليم فرمان او هستيد به او توكل كنيد. آنها گفتند: ما به خدا توكل مى‌كنيم. پروردگارا! ما را دست خوش فتنه (و بلاى) مردم ستمكار قرار مده و ما را با رحمت خويش از گروه كافران رهايى بخش.15
به دنبال آن خداى تعالى نقل مى‌كند:
ما به موسى و برادرش دستور داديم در شهر مصر خانه‌هايى بسازند و آنها را مقابل يكديگر (يا معبدگاه) قرار دهند و نماز به پا دارند.16 موسى پس از انجام دستور الهى وقتى ديد كه مال و منال بسيارى در اختيار فرعون و قوم اوست و به اين وسيله مردم را گمراه مى‌كنند، آنها را نفرين كرده و به درگاه الهى عرض ‍ كرد: پروردگارا! تو به فرعون و بزرگان قوم او در زندگى دنيا زيور و مال‌ها داده‌اى تا اينكه (مردم را) از راه تو گمراه كنند. پروردگارا اموالشان را نابود و دل‌هاشان را سخت گردان كه ايمان نياورند تا وقتى عذاب دردناك را ببينند.17
خداى متعال در جواب، موسى و هارون را مخاطب ساخت و فرمود:
دعاى شما مستجاب شد، پس استقامت ورزيد و از كسانى كه نمى‌دانند پيروى نكنيد.18

به اين ترتيب عذاب خدا بر فرعون و قبطيان حتمى گرديد و مورد خشم خدا قرار گرفتند، اگر چه مطابق نقل برخى از روايات، فاصله‌ي ميان اين دعا و نابودى كامل فرعونيان سال‌ها طول كشيد، ولى هر چه بود خدا دعاى پيغمبر خود را اجابت فرمود و عذاب‌هاى گوناگونى كه خداوند از آنها به عنوان
آيات در قرآن كريم تعبير كرده، يكى پس از ديگرى بر فرعونيان نازل گرديد؛ مانند خشكسالى، تباهى محصول، توفان، ملخ و ... مطابق روايات در هر بار وقتى از عذاب الهى به ستوه مى‌آمدند، به ناچار نزد موسى آمده و از او مى‌خواستند از خدا بخواهد تا آن عذاب را برطرف كند و پيمان مى‌بستند كه اگر عذاب برطرف شود به او ايمان آورده و بنى‌اسرائيل و مؤمنان زندانى را آزاد كنند، اما چون عذاب برطرف مى‌شد به وعده‌ي خود عمل نمى‌كردند.

برخى خواسته‌اند نشانه‌هاى نُه‌گانه‌اى را كه خداى تعالى در سوره‌ي اسراء ذكر فرموده و مى‌گويد:
و ما به موسى نه آيه آشكار داديم19 به همين عذاب تطبيق كنند و گفته‌اند: اين آيات نُه‌گانه، همان عذاب‌هايى بود كه بر قوم فرعون نازل گرديد تا متذكر شده و دست از طغيان خود بردارند و گرنه آياتى را كه خدا به موسى داد بيش از نه عدد بوده است. اينان آيات نه‌گانه را اينگونه شمرده‌اند: 1- قحطى -2 كمبود اموال 3- مرگ و مير 4- كمبود حاصل 5- توفان 6- ملخ 7- شپش 8- وزغ 9- خون.20
ولى مطابق روايات و گفتار مفسّران، عصا و يدبيضا هم جزء آيات بوده است.21

شيخ صدوق در حديثى كه از امام صادق (عليه‌السلام) روايت كرده آيات نه‌گانه را اينگونه بيان فرموده است: ملخ، شپش، وزغ، خون، توفان، دريا، سنگ، عصا و يدبيضا.22
در حديث ديگرى از امام باقر  (عليه‌السلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمودند: توفان، ملخ، شپش، وزغ، خون، سنگ، دريا، عصا و يدبيضا.
نظير همين حديث را نيز عياشى در تفسير خود از آن حضرت روايت كرده است و شايد در پايان اين بخش توضيح بيشترى براى آيات مزبور بيايد. آنچه در قرآن كريم در سوره‌ي اعراف ذكر شده، آن است كه خداى تعالى فرعونيان را براى تنبيه به قحطى و كمبود محصول دچار كرد و سپس توفان، ملخ، شپش، وزغ، و خون را بر آنها مسلط ساخت. ما نيز به همين ترتيب درباره‌ي هر كدام مقدارى توضيح داده و به دنباله‌ي داستان باز مى‌گرديم.





پي‌نوشت‌ها:

1- اعراف/ 127.
2- مؤمن/ 26.
3- اعراف/ 129.
4- اعراف/ 128.
5- اعراف/ 129.
6- زخرف/ 51 - 53
7- زخرف/ 51 - 54.
8- زخرف/ 55 و 56.
9- شعراء/ 24.
10- قصص/ 38.
11- مؤمن/ 36 37.
12- تفسير قمى: ص 488 و 489؛ بحارالانوار: ج 13، ص 126.
13- قصص‌الانبياء: 167.
14- اعراف/ 129.
15- يونس/ 84 - 86.
16- يونس/ 87.
17- يونس/ 88.
18- يونس/ 89.
19- اسراء/ 101.
20-نجّار، قصص‌الانبياء: ص 198.
21-همان، ص 197 و 198.
22-خصال: ج 2، ص 47.

 
عکس روز
 

 
 
نوا
 

Salavate emam reza

 
 
ورود اعضاء
   
 
اخبار قرآني
 
 
  موسسه فرهنگی قرآن وعترت ثامن‌الائمه علیه السلام در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن و عترت اصفهان
  حضور پسران ودختران نسیم رحمت در جشن انقلاب و راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه سال 1402
  مراسم آیین نمادین زنگ انقلاب به مناسبت دهه فجر
  جشن عبادت دانش آموزان سوم دبستان دخترانه نسیم رحمت
  حضور خادمان امام رضا در دبستان و پیش دبستانی پسرانه نسیم رحمت
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی
  برگزاری همایش اساتید، مربیان و معلمین موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیهم السلام و نسیم رحمت رضوی
  برگزاری محفل انس با قرآن کریم در شهر افوس با همکاری مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام
  به وقت کلاس رباتیک
  مراسم تجلیل از رتبه اول مسابقات بین المللی کشور کرواسی و رتبه اول مسابقات تلویزیونی کشوری اسراء
 
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد