|
|
|
.
|
|
|
|
|
|
|
|
زندگينامه پيامبران الهي/ حضرت سليمان (عليهالسلام)/ قسمت دوم
بناى بيتالمقدس
بعضى از مورخان بناى بيتالمقدس را به داود پيغمبر نسبت دادهاند و گفتهاند: در زمان داود عدهاى به طاعونى سخت مبتلا شدند و داود چون در مكان فعلى مسجدالاقصى ديده بود كه فرشتگان از آنجا به آسمان مىروند، به همراه مردم به منظور دعا به آنجا رفت و براى برطرف شدن طاعون، به درگاه خداى تعالى دعا كرد و خداوند هم به دعاى او، طاعون را از مردم برطرف نمود.
از آن پس داود دستور داد در آن مكان مسجدى بسازند و خود دست به كار شروع آن گرديد، اما پيش از آنكه بناى آن پايان پذيرد، داود از دنيا رفت و به سليمان وصيت كرد آنرا به اتمام برساند. البته قولى هم هست كه خود داود پس از اينكه شهر بيتالمقدس را بساخت، دست به كار بناى مسجدى شد و بناى آنرا نيز به اتمام رسانيد و طلا و جواهرات بسيارى براى تزيين سقفها و ديوارهاى آن به كار برد و چون بناى آن به پايان رسيد، جشن مفصلى برپا داشت و آن روز را عيد قرار داد و قربانىها كردند.
در مقابل اينان هم گروهى گفتهاند كه داود خواست تا دست به كار بناى آن شود ولى از جانب خداى تعالى به او وحى شد كه اينكار به دست تو انجام نمىشود آنرا به فرزندت سليمان واگذار كن. ساختمان اين معبد هفت سال و نيم طول كشيد و به سال 1005 قبل از ميلاد مسيح پايان يافت و نيكوترين بناى دنيا و فخر اورشليم گرديد.
مرحوم طبرسى در مجمعالبيان از جبايى كه جزء گروه اوّل است نقل مىكند كه خداى عزوجل طاعون را بر بنىاسرائيل مسلط كرد و جمع بسيارى در يك روز هلاك شدند. داود به آنها دستور داد كه غسل كنند و با زنها و بچههاى خود به صحرا روند و به درگاه خداى تعالى زارى كنند، بلكه خداوند آنان را مورد رحمت و لطف خويش قرار دهد. صحراى مزبور كه بنىاسرائيل براى دعا به آنجا رفتند همان سرزمينى بود كه بعداً مسجد را در آن بنا كردند. خود داود نيز بالاى صخره (و سنگى كه اكنون نيز هست) برفت و به سجده افتاد و به درگاه خدا ناليد و بنىاسرائيل نيز با او به سجده افتادند. هنوز سر از سجده برنداشته بودند كه خداوند طاعون را از ميان آنها برداشت.
پس از اينكه سه روز از اين ماجرا گذشت، داود آنها را جمع كرد و به ايشان فرمود: خداى تعالى بر شما منّت گذاشت و مورد لطف خويش قرارتان داد. اكنون به شكرانهي اين نعمت بياييد و در آن نقطهاى كه دعايتان به اجابت رسيد مسجدى بنا كنيد. بنىاسرائيل به دستور داود عمل كرده و دست به كار بناى بيتالمقدس شدند و داود از كسانى بود كه سنگ بر دوش خود حمل مىكرد و بزرگان و نيكان بنىاسرائيل نيز به داود تاءسّى كرده و سنگ مىآوردند تا ديوارهاى آنرا به مقدار يك قامت بالا بردند و در آن روز از عمر داود 127 سال گذشته بود.1 خداى تعالى به داود وحى فرمود كه اتمام بناى آن به دست فرزندت سليمان انجام خواهد شد.
وقتى داود به 140 سالگى رسيد، سليمان را به جانشينى خود برگزيد و سپس از دنيا رفت. سليمان نيز جنّيان و شياطين را جمع كرد و كارهاى ساختمان را ميان ايشان تقسيم نمود و هر دستهاى را به كارى گماشت و جمعى از جنّيان و شياطين را براى تهيهي سنگهاى مرمر و بلور به كندن معادن وادار كرد و دستور داد شهر بيتالمقدس را از سنگهاى مرمر سفيد بنا كنند و براى آن دوازده قلعه ساخت و هر يك از تيرههاى بنىاسرائيل را در قلعهاى جاي داد.
هنگامى كه از بناى شهر فراغت يافت، شروع به ساختن مسجد كرد و شياطين و ديوان را گروه گروه به استخراج معادن طلا و جواهرات فرستاد و دستهاى را هم براى حمل آنها به بيتالمقدس گماشت و گروهى نيز مشك، عنبر و ساير عطرها را برايش مىآوردند و دستهاى هم ماءمور تهيهي مرواريد از قعر درياها و حمل آن به بيتالمقدس گرديدند. در نتيجه آنقدر سنگهاى معدنى، طلا، جواهر و ... تهيه شد كه اندازهي آنها را جز خدا كسى نمىدانست. سپس فرمان داد حجّاران و سنگتراشان زبردست را حاضر كردند و دستور داد سنگها و جواهرات را طبق دستور معماران حجارى كنند. آنگاه به وسيلهي آنها، سليمان مسجد را با سنگهاى سفيد و زرد و سبز بنا كرد و ستونهاى آنرا از سنگهاى مرمر بلورين قرار داد و سقف و ديوارهاى آنرا به انواع جواهرات مزين ساخت و كف آنرا با صفحههايى از فيروزه فرش كرد و در روى زمين جايى زيباتر و درخشندهتر از آنجا نبود و چنان بود كه در شب تاريك چون ماه شب چهارده مىدرخشيد.
وقتى ساختمان آن به پايان رسيد، بزرگان و نيكان بنىاسرائيل را جمع كرد و به ايشان خبر داد كه من اين بنا را براى خداى تعالى ساختم و آن روز را كه بناى مسجد به اتمام رسيد، جشن گرفت و بيتالمقدس همچنان بود تا وقتىكه بختالنصر به جنگ بنىاسرائيل آمد و شهر را ويران كرده، دستور خرابى مسجد را داد و طلا و جواهرى كه در آن بود همه را به پايتخت كشور خود در سرزمين عراق برد.2
اين بود آنچه جبائى دربارهي ساختمان شهر تاريخى بيتالمقدس و مسجدالاقصى ذكر كرده و ما ميان روايات مختلف از مورخان و جغرافيدانان به همين مقدار اكتفا مىكنيم و بد نيست اينرا هم بدانيد كه شهر بيتالمقدس با اينكه نه شهر تجارتى بوده و نه از نظر كشاورزى مورد توجه بوده است، ولى در طول تاريخ از هر شهرى بيشتر مورد حمله و قتل و غارت قرار گرفته و چندين بار آنجا را سوزاندهاند و مردم آنرا قتل عام كردهاند و چندين بار اين شهر مقدس ميان يهود و نصارى و مسلمانان دست به دست شده و هنوز هم بر سر حاكميت آن جنگ برقرار است و در آينده هم معلوم نيست چه وضعى خواهد داشت و جناياتى كه به خصوص در جنگهاى صليبى به دست كشيشان مسيحى و طرفداران صليب كه خود را رسولان رحمت و مبشران صلح و سلامت مىدانستند در اين شهر اتفاق افتاده و كشتارهايى كه آنان از مردم بىگناه و زنان و كودكان مسلمان كردند، در تاريخ كمنظير است و قلم از نقل برخى قسمتهاى آن شرم دارد و ما براى نمونه يك قسمت از كتاب گوستاولوبون فرانسوى كه خود جزء مسيحيان بوده و او نيز قسمت مزبور را از يكى از كشيشان به نام ريموند داجيل، كشيش شهر لوپوى كه خود شاهد رفتار وحشيانهي مسيحيان در بيتالمقدس بوده و مشاهدات خود را در كتاب نوشته است، نقل مىكنيم.
هنگامى كه لشكر ما برج و باروى شهر بيتالمقدس را گرفت، حالت بهت و منظرهي هولناكى مردم مسلمان شهر را فرا گرفت. سرها بود كه از تن جدا مىشد اين كوچكترين كارى بود كه به سرشان مىآمد. برخى را شكم مىدريدند و به ناچار خود را از بالاى ديوار پرتاب مىكردند. برخى را در آتش مىسوزاندند؛ يعنى بعد از اينكه مدت زمانى او را شكنجه و زجر داده بودند، او را مىسوزاندند. در كوچهها و ميدانهاى بيتالمقدس جز تلهايى از سر و دست و پاى بريدهي مسلمانان چيزى ديده نمىشد و راه عبور تنها از روى كشتههاى ايشان بود، تازه اينها مختصرى از مصيبتى بود كه بر سرشان مىآمد. به راستى قشون ما در هيكل سليمان، در خونريزى افراط كردند. از يك سو لاشههاى كشتگان در خون خود دست و پا مىزدند، از طرف ديگر دست و بازوى قلم شده گويا با انگشتانشان تسبيح مىگفتند، و هر كدام مىخواستند به بدنى متصل گردند. ميان دستها و بدنها به هيچ نحو تميز داده نمىشد. لشكرى كه مباشر چنين كشتار بىرحمانهاى بودند، از بخار خونها به زحمت افتاده بودند.
جنگجويان صليبى به اين كشتار اكتفا نكردند، بلكه انجمنى كردند و در آنجا قرار گذاردند تمام ساكنان بيتالمقدس را اعم از مسلمانان و يهود و مسيحى كه تعدادشان به شصت هزار نفر مىرسيد نابود كنند و در مدت هشت روز اين عمل را انجام دادند و حتى به زنان و كودكان و پيران هم رحم نكرده همه را بدون استثناء از دم شمشير گذراندند.
سپس براى آنكه از خستگى اين قتل عام بيرون آيند، به يك سلسله اعمال زشت و ننگينى دست زدند و انواع بدمستىها و عربدهكشىها را انجام دادند، به طورىكه مورخان مسيحى كه عموماً جنايات صليبيان را ناديده انگاشتهاند، از اين سلوك زشتشان به خشم آمده تا آنجا كه برنارد خازن آنها را به ديوانگان تشبيه كرده و بودن رئيس كشيشها، آنها را به حيواناتى تشبيه كرده كه در كثافات و نجاسات خود مىغلطيدند.3
بناهاى ديگر سليمان
در قرآن كريم در سورههاى انبياء و سبا و ص آياتى آمده است كه اشارهي اجمالى به ساختمانهاى بزرگ، معابد، حوضهاى سنگى، ديگهاى بزرگ و ... كه جنيان و شياطين به فرمان سليمان مىساختند كرده است و از تورات (باب سفر ملوك اوّل) نقل شده: ساختمانهايى كه به دست سليمان ساخته شد، به اين قرار بود: بيتالرب، بيتالملك، ديوار اورشليم، حاصور، مجدو، چارز، بيت حورون سفلى بعله و تدمر. اينها غير از مخازن و سربازخانههاى بزرگى بود كه در اطراف مملكت براى او ساختند و غير از بناهايى است كه در لبنان و ديگر جاها از آن حضرت به يادگار مانده است.
دربارهي ديگها و حوضهاى سنگى بزرگى كه براى خوراك و آب دادن لشكريان او مىساختند، اقوال شگفتانگيزى نقل شده، مانند آنكه بعضى گفتهاند: سر هر ديگ هزار مرد جمع مىشدند و از آن غذا مىخوردند.
يكى از نويسندگان معاصر دربارهي قصر سلطنتى و تخت پادشاهى سليمان مىنويسد: از ساختمانهاى مهم عصر سليمان، قصر سلطنتى او بوده كه با چوبهاى زركوب و سنگهاى گرانقيمت ساخته و به جوهر الوان و تمثالهاى فلزى درختان و جانوران آراسته شده بود و تختى بسيار زيبا و باشكوه در آن قصر بود كه از چوبهاى گرانبها مزيّن به طلا و عاج و مرصّع به جواهر فراهم شده بود و در دو طرف آن تخت مجسمهي دو شير و بر فرازش دو كركس ترتيب داده بودند كه چون مىخواست به تخت برآيد آن دو شير دستها را مىگشودند تا قدم بر آن نهد و چون بر تخت مىنشست، كركسان بال و پر بر فراز سرش مىگستردند.
داستان تخت مزبور را تاريخنگاران و مفسران نيز به اختلاف نقل كردهاند. برخى از مورخان بناى شهر بعلبك را نيز كه داراى ساختمانهاى بىنظير و قلعههاى سنگى عجيبى بوده است به حضرت سليمان نسبت مىدهند، چنانكه ياقوت حموى گويد: در آن شهر بناهايى عجيب و آثارى عظيم و قصرهايى از سنگ مرمر وجود دارد كه در دنيا بىنظير است. هماكنون نيز توريستهاى جهان براى ديدن آن آثار شگفتانگيز به آنجا مىروند و آنها را از نزديك تماشا مىكنند.
پينوشتها:
1-اين قسمت گفتار جبائى و همچنين
دنبالهي آن با آنچه ما دربارهي عمر حضرت داود قبل از اين نقل كرديم
سازگارى ندارد، و الله اعلم.
2-مجمعالبيان: ج 8، ص 382.
3-به طور خلاصه، حملهها و قتل و
غارتهايى كه در اين شهر تاريخى انجام شده چه قبل از نبوت سليمان و چه
بعد از آن به شرح زير است:
حملهاى كه در سال 1819 قبل از ميلاد به دست بنىاسرائيل صورت گرفت و
پس از اينكه شهر را فتح كردند، هر چه انسان و حيوان در آن شهر بود قتل
عام كرده و شهر را به كلى سوزاندند؛
حملهاى در 713 قبل از ميلاد به دست آشوريان و سخاريب صورت گرفت و پس
از قتل عام مردم همه نقدينه و كالاى شهر را تاراج كردند؛
حمله نخست بخت نصر در سال 597 قبل از ميلاد؛
حمله دوم بخت نصر در سال 586 قبل از ميلاد كه دو سال شهر را محاصره كرد
و پس از قتح آن همه شهر را ويران ساخت و مسجد را سوزاند و اموال را
غارت كرد و شهر را به صورت بيابانى درآورد؛
حمله انتيوخس، يكى از جانشينان اسكندر در سال 168 قبل از ميلاد كه پس
از فتح، همهي شهر را ويران كرد و مردم بسيار را بكشت؛
حمله پومپى سردار روم كه سال 65 قبل از ميلاد به جنگ مردم بيتالمقدس
رفت و پس از سه ماه محاصره وقتى كه شهر را گشود، ساكنان آنرا قتل عام
كرد؛
حمله پيلاطس، حاكم رومى در سال 26 تا 36 پس از ميلاد؛
حمله تيطس در سال 79 ميلادى كه شهر در محاصره بىسابقهاى قرار گرفت و
چند هزار نفر در مدت محاصره از گرسنگى جان دادند و پس از فتح تنها در
جاى مسجد و معبد ده هزار نفر كشته شدند و بنا به قول يوسيفوس كه خود در
حلقهي محاصره بود، خون مانند سيل در كوچههاى شهر روان بود و تعداد
كشتگان در اين حادثه به نيم ميليون نفر رسيد. تيطس پس از ويران كردن
شهر، جمع زيارى از اهالى شهر را به اسارت برد و در بازار بردهفروشان
روم بفروخت و عدهاى از اسيران را طعمهي درندگان ساخت؛
حملهي آدريانوس در سال 135 ميلادى كه مانند گذشتگان شهر را قتل عام كرد و
به كلى ويران ساخت؛
حملهي لشكر ايران كه به تحريك يهود در سال 614 ميلادى انجام شد و در
اين حمله كنيسه قيامت و كنيسههاى ديگر را سوزاندند و به گفته مورخان
نود هزار نفر از مسيحيان را طعمهي شمشير ساختند؛
حملهي صليبيان در جنگهاى صليبى كه قسمتى از آن در بالا ذكر شد.
فتنهها و كشت و كشتارهايى كه در زمان ما به دست يهوديان غاصب و توطئهي
دولتهاى بزرگ در جنگهاى اوّل و دوم اعراب و اسرائيل در اين شهر اتفاق
افتاد و بسيارى از خوانندگان به خاطر دارند و تواريخ روز جزئيات آنرا
ثبت كرده است.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|