:جستجو
مراکز قرآنی
منتخبين مراكز قرآني
تفسیر نور
تواشیح
پرتال ثامن الائمه
زمان
 

جمعه 19 آبان 1402

 
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : شتاب پيش از توانايي بر كار و سستي پس از به دست آوردن فرصت ، از بي خردي است .
 
 
 

 

 
تفسیر موضوعی قرآن کریم

برگرفته شده از پیام معرفت نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی

علم و معرفت/ زمینه های معرفت

تقوا

مقدمه

همان‌گونه که بذرها در زمین‌هاى آماده مى‌روید و در شوره‌زار گلى نمىظشکفد، هرچند بهترین بذرها در آن افشانده شود و آب باران حیات بخش پى‌در‌پى بر آن ببارد; همچنین بذر معرفت فقط در قلب‌هاى آماده نمو مى‌کند و گلظهاى شناخت در ارواح پاک مى‌روید.
به همین دلیل آگاهى بر صفات و روحیات و اعمالى که زمینه‌ساز معرفت است از مهمترین مباحث مربوط به شناخت، محسوب مى‌شود; قرآن مجید در این زمینه تعبیرات بسیار پر معنا و اشارات بسیار لطیف و زیبایى دارد.
گرچه زمینه سازهاى معرفت بسیار است، امّا اصول مهمّى که در آیات مختلف قرآن مجید به آن اشاره شده عبارت از امور زیر است:

1. تقوا.
2. ایمان.
3. خشیّت و احساس مسؤولیت.
4. تزکیه نفس.
5. هوشیارى.
6. آگاهى.
هریک از این امور در فصل جداگانه‌اى بعد از ذکر آیاتش مورد بحث و بررسى قرار مى‌گیرد و از روایات اسلامى نیز در این زمینه به عنوان توضیح و تأکید به خواست خدا بهره مى‌گیریم.

1. رابطه تقوا و معرفت
قبلا به آیات زیر گوش جان فرا مى‌دهیم:

1. (الم ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ)(1)

 2. (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللهَ یَجْعَلْ لَّکُمْ فُرْقَاناً)(2)

 3. (وَاتَّقُوا اللهَ وَیُعَلِّمُکُمْ اللهُ وَاللهُ بِکُلِّ شَىْء عَلِیمٌ)(3)

4. (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَّحْمَتِهِ وَیَجْعَلْ لَّکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ)(4)

ترجمه:
 
1. «الم ـ این کتاب با عظمتى است که هیچگونه شکى در آن نیست و مایه هدایت پرهیزکاران است.»
2. «اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، براى شما (نورانیت درون و) وسیله تشخیص حق از باطل قرار مى‌دهد.»
3. «از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و خداوند به شما تعلیم مى‌دهد; خداوند به همه چیز دانا است.»
4. « اى کسانى که ایمان آورده‌اید! تقواى الهى پیشه کنید و به پیامبرش ایمان بیاورید تا بهره اى دو چندان از رحمتش به شما بدهد و براى شما نورى قرار دهد که با آن (در میان مردم و در مسیر زندگى خود) راه بروید و گناهان شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است»

شرح مفردات

«تَقْوى» در اصل از مادّه «وِقایَه» (بر وزن درایه) است;  چنانکه راغب در مفردات مى‌گوید به معناى حفظ کردن چیزى در برابر آفات است.
سپس مى‌افزاید: تقوا به معناى محفوظ داشتن روح و نفس است از آنچه بیم مى‌رود به آن زیان رساند; سپس به خوف و ترس (و پرهیز) نیز تقوا گفته شده است، در لسان شرع آن را به خویشتن‌دارى در برابر گناه و محرمات اطلاق مى‌کنند و کمال آن به ترک بعضى از مباحات مشکوک است(5).
سایر ارباب لغت نیز تعبیراتى نزدیک به آنچه در بالا  آمد دارند. بعضى آن را به معناى صیانت(6) و بعضى «اتقاءِ» را به معناى امتناع از زشتى‌ها و هوا و هوس (7) تفسیر کرده‌اند.
جمعى از مفسّران حدیثى از بعضى از صحابه نقل کرده‌اند که او در مقابل سؤال از حقیقت تقوا گفت: آیا هرگز از راه پرخارى گذشته‌اید؟ وقتى پاسخ مثبت شنید گفت: در آن حال چه مى‌کردید؟ آیا دامان خود را جمع نکرده و کوشش براى نجات از خارها نداشتید؟ این همان تقوا است.
آرى در مسیر زندگى و ره سپردن به سوى خداوند خارهاى شهوات و امیال و هوس‌ها و امیدهاى کاذب و دروغین و لغزش‌ها فراوان است. اینجا است که انسان باید دائماً مراقب باشد مبادا دامن روحش به این خارها بچسبد و پاره شود. مبادا نوک خار در پاى جانش فرو نشیند و مجروحش سازد. مبادا او را از پیمودن این مسیر باز دارد و به خود مشغول نماید.
این نمى‌شود جز با بیدارى و آگاهى و مراقبت دائم و مستمر.
به تعبیر ساده‌تر: «تقوا» همان پرهیز از آفات تکامل روح و خویشتن دارى در برابر گناهان و شبهات است به طورى که به صورت ملکه در آید. بعضى از مفسّران براى «تقوا» معانى متعدّدى ذکر کرده و از آیات قرآن براى این معانى شاهد آورده اند که در حقیقت هریک از آنها مصداقى از مصادیق تقوا است. مانند: توبه، طاعت، اخلاص، ایمان (پرستش و توحید)(8).
بعضى نیز گفته‌اند: حقیقت «تقوا» این است که انسان چیزى را در مقابل آفتى مانع قرار دهد، همان‌گونه که انسان به وسیله سپر ضربات دشمن را از وجود خویش دفع مى‌کند، افراد پرهیزگار نیز در زیر سپر اطاعت فرمان خدا، خویش را از عذاب الهى مصون مى‌دارند(9).
گاه «تقوا» را به سه مرحله تقسیم کرده‌اند: تقوا در برابر کفر، تقوا در برابر گناه، و تقوا در مقابل آنچه انسان را از یاد خدا غافل مى‌کند (10).
ولى روشن است که همه اینها به همان ریشه‌اى که در آغاز گفته شد باز مى‌گردد.

تفسیر و جمع بندى

تقوا پیشه کنید تا نور علم بر قلبتان بتابد!
در نخستین آیه قرآن با صراحت مى‌گوید: «این کتاب با عظمتى است که هیچگونه شکى در آن نیست و مایه هدایت پرهیزکاران است»، این تعبیر به خوبى تأثیر تقوا را به عنوان زمینه‌ساز هدایت ثابت مى‌کند.
حقیقت همین است که تا یک مرحله از تقوا در وجود انسان نباشد، ممکن نیست بتواند از کتب آسمانى و سرچشمه‌هاى هدایت بهره گیرد. حدّاقل تقوا آن است که انسان در مقابل حق تسلیم باشد و دشمنى و عناد و لجاجت به خرج ندهد. کسانى که فاقد این مرحله از تقوا هستند، مسلّماً به جایى نمى‌رسند و هیچ هدایتى را پذیرا نمى‌شوند.
طبیعى است که هر قدر روح تقوا و تسلیم در مقابل حق و پذیرش واقعیّت‌ها در انسان قوى تر گردد، استفاده او از منابع هدایت نیز به همان نسبت بیشتر مى‌شود.
منابع هدایت و در رأس همه آنها قرآن مجید همچون باران حیات بخش است که تنها در زمین هاى آماده و شیرین انواع گل هاى معرفت را مى‌رویاند، زیرا شوره زار ثمرى جز خس ندارد.
تعبیر به «هُدَىً» (هدایت) به صورت مصدر تأکیدى بر این واقعیّت است که اگر روح تقوا در انسان زنده شود قرآن براى او یک پارچه هدایت خواهد بود. (دقت کنید.)
بعضى از مفسّران بزرگ گفته‌اند که از این تعبیر چنین بر مى‌آید که پرهیزگاران در میان دو هدایت قرار گرفته‌اند، همان گونه که منافقان و کفّار در میان دو ضلالت‌اند. هدایت نخست از ناحیه سلامت فطرت تأمین مى‌شود و در این حال انسان احساس مى‌کند که نیازمند به حقیقتى در بیرون وجود خویش است. در این هنگام ایمان به وجود یک مبدأ پنهان از حس، پیدا مى‌کند، چرا که این نیاز را در سایر موجودات نیز مى‌بیند و نیز به این حقیقت مى‌رسد که همان طور که هیچ یک از نیازمندى‌هاى او در امر خلقت نادیده گرفته نشده; مسأله هدایت به آنچه موجب نجات از مهلکات اعمال و اخلاق است نیز درباره او انجام مى‌گردد و این در حقیقت همان ایمان به توحید و نبوّت و معاد که اصول اصلى دین است، مى‌باشد (11).
بعضى نیز گفته‌اند: منحصر ساختن هدایت قرآن به پرهیزگاران به خاطر آن است که فقط آنها از هدایت قرآن بهره مى‌گیرند و منتفع مى‌شوند و چون دیگران انتفاعى نمى‌برند هدایت قرآن براى آنها منتفى است (12) .
فخررازى در یکى از تعبیرات خود چنین نتیجه‌گیرى مى‌کند که: اگر براى متّقین فضیلتى جز آنچه در این آیه است نباشد، کافى است و از سوى دیگر در آیه 185 سوره بقره آمده است که قرآن (هُدىً لِلنَّاسِ ): «مایه هدایت همه مردم» شمرده شده. از ضمیمه کردن آن با آیه مورد بحث استفاده مى‌شود آنها که از هدایت قرآن بهره نمى‌گیرند در حقیقت در زمره انسان‌ها نیستند (13).
گرچه در میان این تفسیرها منافاتى نیست، ولى تفسیرى که در آغاز ذکر کردیم روشن تر به نظر مى‌رسد و از این جا معلوم مى‌شود این که بعضى خواسته‌اند کلمه «متقین» را حمل بر مجاز کنند و بگویند مراد کسانى هستند که دوست دارند در مسیر تقوا گام بردارند، تا اشکال تحصیل حاصل به وجود نیاید، مطلب درستى به نظر نمى‌رسد. چرا که طبق تفسیرى که در بالا گفتیم تقوا مراتبى دارد، یک مرحله آن زمینه ساز هدایت قرآن، و مراحل بالاتر آن محصول هدایت قرآن مى‌باشد.
در این جا این سؤال پیش مى‌آید که قرآن در آیات بعد از آیه فوق، پرهیزگاران را به عنوان کسانى که ایمان به مبدأ و معاد دارند و نماز را بر پا مى‌دارند و زکات را ادا مى‌کنند معرفى کرده. آیا هدایت قرآن نسبت به آنها تحصیل حاصل نمى‌شود؟!
ولى با توجّه به یک نکته پاسخ این سؤال نیز روشن مى‌شود و آن این که: رسیدن به این مرحله از ایمان و عمل پایان راه نیست و هنوز تا رسیدن به مرحله تکامل شایسته انسان مراحل فراوان دیگرى در میان است که باید پیموده شود و پرهیزگاران با داشتن این مرحله از تقوا مى‌توانند با استفاده از هدایت قرآن به مراحل بالاتر و والاتر هدایت شوند.
در قرآن مجید تعبیرات دیگرى نظیر آنچه در بالا آمده نیز دیده مى‌شود. مانند آیه 48 سوره حاقه (وَإِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ): «و به یقین این قرآن، تذکرى براى پرهیزگاران است.»
آیه دوم سوره بقره قرآن را مایه هدایت پرهیزگاران مى‌شمرد و در این‌جا مایه تذکّر; و مى‌دانیم تذکّر از مقدمات هدایت است و لذا جمعى از مفسّران، هنگامى که به این آیه رسیده‌اند گفته‌اند: سخن در این آیه همان است که در آغاز سوره بقره آمده است.
به هر حال این آیات شاهد گویایى است بر تأثیر تقوا به عنوان زمینه‌ساز معرفت و هدایت.


دوّمین آیه مورد بحث رابطه تقوا و معرفت را با وضوح بیشترى بیان مى‌کند. روى سخن را به مؤمنان کرده، مى‌فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، براى شما (نورانیت درون و) وسیله تشخیص حق از باطل قرار مى‌دهد.»
«فُرْقانْ» به گفته بعضى از ارباب لغت اسم مصدر است و به گفته بعضى «مصدر» ولى به تصریح غالب مفسّران در این گونه موارد معناى فاعلى دارد توأم با تأکید (شبیه مفهوم صیغه مبالغه) و به معناى چیزى است که حق را از باطل جدا مى‌سازد و مفهوم بسیار گسترده‌اى دارد که شامل قرآن مجید، معجزات انبیاء، دلایل روشن عقلى، شرح صدر، توفیق و نورانیّت باطنى و معنوى و غیر آن مى شود(14).
به این ترتیب قرآن مى‌فرماید: تقوا زمینه‌ساز معرفت است که در بعضى از مراحل کاملا قابل استدلال است و در مراحل دیگرى به امدادهاى معنوى الهى باز مى‌گردد.
قرآن مجید روز جنگ بدر را «یَوْمُ الْفُرْقانْ» نامیده است; از این جهت که نشانه‌هاى بارزى از تأییدات الهیّه نسبت به لشگر ایمان در مقابل لشگر شرک ظاهر گشت. دشمنان اسلام با داشتن عِدّه و عُدّه فراوان و لشگرى در حدود سه برابر مسلمانان چنان شکست سختى از سپاه اسلام خوردند که هیچ کس انتظار آن را نداشت.
بعلاوه چون جنگ بدر نخستین برخورد مسلّحانه مسلمین و مشرکان بود، صفوف اهل حق از اهل باطل جدا گشت و لذا «یوم الفرقان» نامیده شد.
قابل توجّه این که «فرقانا» در آیه مورد بحث به صورت نکره و مطلق ذکر شده که هم دلالت بر عظمت این نور الهى دارد و هم گستردگى آن و شامل مسائل اعتقادى و مسائل عملى و هرگونه اظهار نظر در امور مهمّه زندگى مى‌شود و به این ترتیب میوه درخت تقوا، راه یافتن به شناخت هر خیر و برکت و دور ماندن از هرگونه شر و فساد است.
فخررازى در شرح این آیه مى‌گوید: چون لفظ آن مطلق است باید آن را حمل بر جمیع فرق‌ها و جدایى‌هایى که میان کفّار و مؤمنان مى‌شود نمود. این فرقان یا در احوال دنیا است یا آخرت و احوال دنیا یا مربوط به قلب و باطن است یا ظاهر. در مورد قلب و باطن خداوند به مؤمنان هدایت و معرفت مى‌دهد و شرح صدر عنایت مى‌کند، کینه‌ها و حسدها و دشمنى‌ها را از دل‌هاى آنها بر مى‌کند درحالى که قلب منافق و کافر مملوّ از این اخلاق سوء است. زیرا هنگامى که قلب با اطاعت الهى نورانى شد، تمام این ظلمات از آن زایل مى‌شود و در جنبه‌هاى ظاهر نیز خداوند مسلمانان را برترى و فتح و پیروزى و نصر و ظفر مى‌بخشد (15) .



 سوّمین آیه مورد بحث که بخش کوچکى از طولانى‌ترین آیه قرآن (آیه 282 سوره بقره) است، بعد از یک سلسله دستورات گوناگون مى‌فرماید: «و از خدا بپرهیزید. و خداوند به شما تعلیم مى‌دهد».
قرطبى در تفسیر خود مى‌گوید: این یک وعده الهى است که هرکس تقوا پیشه کند خدا به او تعلیم مى‌دهد. یعنى در قلبش نورى قرار مى‌دهد که آنچه به او القا مى‌شود درک مى‌نماید (16).
هرگز معناى این سخن آن نیست که ما به سراغ تحصیل علم و دانش نرویم و بگوییم تقوا و تهذیب نفس کافى است، همان گونه که بعضى از صوفیه یا افراد منحرف دیگرى مانند آنها گفته‌اند. بلکه هدف آن است که تقوا زمینه را براى کسب علم و دانش راستین آماده مى‌کند; درست مانند سرزمین شیرین و آماده‌اى براى پاشیدن هرگونه بذر.
درست است که در این آیه، جمله «اِتَّقُوا الله» و جمله «یُعَلِّمُکُمُ الله» به صورت شرط و جزا ذکر نشده است و همین سبب گردیده که بعضى استفاده رابطه علم و تقوا را از این آیه انکار کنند. ولى قرار گرفتن این دو در کنار یکدیگر بدون شک بى حساب نیست و اشاره‌اى است به رابطه این دو با یکدیگر. زیرا در غیر این صورت انسجام جمله‌هاى آیه زیر سؤال خواهد رفت.



در چهارمین و آخرین آیه بار دیگر رابطه تقوا و معرفت به وضوح نشان داده شده است، زیرا براى کسانى که تقواى الهى پیشه کنند و ایمان به رسول خدا بیاورند سه پاداش بیان فرمود:
نخست این که: خداوند دو سهم و نصیب از رحمتش را به چنین افرادى مى‌بخشد: سهمى به خاطر ایمان، سهمى به خاطر تقوا و یا سهمى به خاطر ایمان به انبیاء پیشین و سهمى به خاطر ایمان به پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله) زیرا با این که مخاطب در آیه مؤمنان اند ولى به آنها دستور مى‌دهد به رسول خدا (محّمد(صلى الله علیه وآله) ) ایمان بیاورند و شأن نزول آیه نیز نشان مى‌دهد که درباره گروهى از اهل کتاب و مسیحیان حبشه است که قرآن را شنیدند و به پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) ایمان آوردند (17).
دیگر این که خداوند به خاطر این ایمان و تقوا نورى براى آنها قرار مى‌دهد که راه خود را به وسیله آن باز کنند ( وَیَجْعَلْ لَّکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ ). گرچه بعضى خواسته‌اند مفهوم آیه را مقید کرده و اشاره به نورى بدانند که در صحنه قیامت در پیشاپیش مؤمنان و طرف راست آنها حرکت مى‌کند همان گونه که در آیه 12 سوره حدید آمده است: (یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ) ولى هیچ گونه دلیلى بر این تقیید در آیه مورد بحث نیست، بلکه مفهوم آن همان‌گونه که در تفسیر‌المیزان نیز آمده است مفهوم گسترده‌اى است که دنیا و آخرت را شامل مى‌شود و به این ترتیب نشان مى‌دهد که در میان تقوا و روشن‌بینى رابطه نیرومندى است. دیگر این که: گناهان آنها را در پرتو ایمان و تقوا مى‌بخشد و مشمول رحمت خاصش مى‌سازد: (وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).

توضیحات

1. رابطه علم و تقوا در احادیث اسلامى

در روایات اسلامى نیز تأثیر تقوا بر مسأله علم به وضوح بیان شده است. این روایات به خوبى نشان مى‌دهد که پاکى قلب و روح به وسیله تقوا زمینه‌ساز معارف الهیه است. به عنوان نمونه به احادیث زیر توجّه فرمایید:
1. در حدیثى از امیرمؤمنان على (علیه السلام) مى‌خوانیم: «مَنْ غَرَسَ اَشْجارَ التُّقَى جَنَى ثِمارَ الْهُدَى»: «آن کس که درخت‌هاى تقوا را بنشاند میوه‌هاى هدایت را خواهد چید!»(18)
 2. در یکى از خطبه‌هاى نهج‌البلاغه نیز آمده است: «اَمّا بَعْدُ فَاِنِّى اُوْصِیکُمْ بِتَقْوَى الله... فَاِنَّ تَقَوى الله دَوَاءُ داءِ قُلُوبِکُمْ وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِکُمْ وَشِفاءُ مَرَضِ اَجْسادِ کُمْ وَصَلاحُ فَسادِ صُدُورِکُمْ وَطَهُورُ دَنَسِ اَنْفُسِکُمْ وَجِلاءُ عَشَأ اَبصارِکُمْ»: «امّا بعد من شما را به تقواى الهى توصیه مى‌کنم... چرا که تقواى الهى داروى بیمارى‌هاى قلوب شما است، و سبب بینایى دل‌هایتان، و شفاى آلام جسمانتان، و صلاح و مرهم زخم هاى جانهایتان، و پاکیزه کننده آلودگى ارواحتان و جلاى نابینایى چشم‌هایتان.»(19)
 3. باز در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است، که فرمود: «لِلْمُتَّقِى هُدَىً فِى رَشاد وَتَحَرُّجٌ عَنْ فَساد»: «براى پرهیزگار هدایت توأم با رشد است و پرهیز از فساد.»(20)
 4. همچنین در نهج‌البلاغه مى‌خوانیم: «أیْنَ الْعُقُولُ الْمُسْتَصْبِحَةُ بِمَصابِیحِ الْهُدَى وَالأَبصارُ اللاّمِحَةُ اِلى مَنارِ التَّقْوَى»: «کجایند آن عقل‌ها که از چراغ‌هاى هدایت روشنى مى‌گیرند؟ و کجایند چشمظهایى که با نور تقوا مىنگرند؟»(21)
 5. این سخن را با حدیث پرمعنایى از پیغمبراکرم (صلى الله علیه وآله) پایان مى‌دهیم. فرمود در توصیه‌هاى خضر به موسى (علیهماالسلام) آمده است: «یا مُوسَى وَطِّنْ نَفْسَکَ عَلَى الصَّبْرِ تَلْقَ الْحِلْمَ وأَشْعِرْ قَلْبَکَ التَّقْوَى تَنَلِ الْعِلْمَ وَرَضِّ (رَوِّضْ) نَفْسَکَ عَلَى الصَّبْرِ تَخْلَصْ مِنَ الأثْمِ»: «اى موسى جان خود را آماده صبر کن تا به حلم و بردبارى رسى و تقوا را در قلب خویش جاى ده تا به علم و معرفت دست یابى و نفس خویش را با صبر، ریاضت ده تا از گناه نجات یابى»(22).

 2. چگونگى ارتباط چشمه هاى جوشان علم و تقوا

تقوا و اجتناب از گناهان و آلودگى‌ها چه تأثیرى در مسأله آگاهى و معرفت دارد؟ و به تعبیر دیگر رابطه منطقى علم و اخلاق چیست؟ این دو در حقیقت رابطه نزدیکى دارند; چه رابطه‌اى نزدیک‌تر از تأثیر متقابل این دو بر یکدیگر. تقوا سرچشمه علم است و علم نیز سرچشمه تقوا، و این نه تنها عجیب نیست، بلکه یک اصل اساسى در طى کردن طریق معرفت محسوب مى‌شود.
تأثیر تقوا را بر علم و معرفت از طرق زیر مى‌توان مدلّل ساخت:
الف) همیشه سنخیت و هماهنگى سبب جاذبه و ارتباط است. هنگامى که روح انسان بر اثر تقوا پاک و پاکیزه شود، جاذبه نیرومندى میان آن و معارف و علوم حقیقى برقرار مى‌گردد. (چون که سنخیت عجائب جاذبى است.)
ب) داس تقوا تمام خار و خس‌هاى مزاحم را از مزرعه روح آدمى مى‌چیند و دل را براى پرورش بذرهاى علم و دانش، آماده مى‌کند. بلکه اگر دقیقاً بیندیشیم، تمام بذرهاى علوم، از آغاز در این مزرعه به دست آفریدگار پاشیده شده. مسأله مهم از بین بردن مزاحمات و آبیارى صحیح است.
جالب این که در حدیثى از حضرت مسیح (علیه السلام) مى‌خوانیم که به یاران خود فرمود: «لَیْسَ الْعِلْمُ فِى السَّماءِ فَیَنْزِلَ اِلَیْکُمْ وَلا فِى تُخُومِ اْلأَرْضِ فَیَصْعَدَ عَلَیْکُمْ، وَلِکنَّ الْعِلْمَ مَجْبُولٌ فِى قُلُوبِکُمْ مَرْکُوزٌ فِى طَبایِعِکُمْ، تَخَلَّقُوا بِاَخْلاقِ الرَّوْحانِیِّیِنَ یَظْهَرُ لَکُمْ»: «علم در آسمان نیست که بر شما فرود آید، و در اعماق زمین نیست که براى شما صعود کند، بلکه علم در اعماق دل‌هاى شما و در سرشت و طبیعتتان پنهان است; به اخلاق فرشتگان و پاکدلان، متخلّق شوید تا علم بر شما ظاهر گردد.»(23)
ج) مى دانیم بخل و حسد در مبدأ عالم هستى نیست و به مضمون (وَاِنْ مِنْ شَىْء اِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَر مَعْلُوْم): «و هیچ چیز نیست، مگر آنکه خزاین آن نزد ماست، ولى ما جز به اندازه معیّنى آن رانازل نمى‌کنیم»(24) .
خزاین نامتناهى همه نعمت‌ها نزد خداوند است. او جواد و بخشنده‌اى است که هر قدر بیشتر ببخشد، چیزى از او کم نمى‌شود، بلکه جود و کرمش آشکارتر مى‌گردد: «وَلا یَزِیدُهُ کَثْرَةُ الْعَطاءِ اِلاّ جُوداً وَ کَرَما». بنابراین محرومیت‌ها، بر اثر عدم لیاقت افراد است، تقوا انسان را لایق فیض الهى مى‌کند و چه فیضى بالاتر از معارف الهیّه و علوم روشنگر است. این دل‌ها همچون ظرف‌ها و پیمانه‌ها است، همان گونه که على (علیه السلام) فرمود: «انَّ هذِهِ الْقُلُوبُ أَوْعِیَةٌ فَخَیْرُها أَوْعیها»: «بهترین دل‌ها دلى است که ظریف و گنجایش بیشترى داشته باشد»(25) .
مهم این است که گنجایش و ظرفیّت وجودى ما بیشتر گردد و دل‌هاى ما همچون ظروف وارونه‌اى نباشد که قطره‌اى در آن قرار نمى‌گیرد و این امر در سایه تقوا امکان پذیر است. امّا تأثیر متقابل علم در تقوا: علم حقیقى ریشه‌هاى رذایل اخلاقى و سرچشمه‌هاى گناه را از بین مى‌برد و عواقب این امور را به انسان نشان مى‌دهد. این آگاهى کمک مؤثّرى به پیدایش تقوا و پرهیز از گناه مى‌نماید و از این جا به خوبى روشن مى‌شود که هم علم سرچشمه تقوا است و هم تقوا سرچشمه علم است، منتها مرحله‌اى از تقوا سبب مرحله‌اى از علم است و آن مرحله از علم سبب مرحله بالاترى از تقوا است و به همین ترتیب این دو به صورت مداوم در یکدیگر اثر مى‌گذارند و شاید آیه 201 سوره اعراف اشاره لطیفى به همین تأثیر متقابل است که مى‌فرماید:
(إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنْ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُّبْصِرُونَ): «پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسه‌هاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى‌افتند و (در پرتو یاد او، راه حق را مى‌بیند و در این هنگام بینا مى‌شود.» یعنى نخست تقوا است، به دنبال آن تذکر و یادآوری، سپس بصیرت و نتیجه آن نجات از وسوسه‌هاى شیطان است.

3. سوء استفاده از رابطه علم و تقوا

با این که رابطه تقوا و معرفت، همان‌گونه که مشروحاً بیان شد، رابطه‌اى است انکارناپذیر، هم از نظر قرآن و اخبار، و هم از نظر دلیل و عقل; ولى با این حال نباید تصوّر کرد که مفهوم این سخن آن است که ما طریق تحصیل علم را طبق روال معمول رها سازیم و بگوییم: تنها به اصلاح درون مى‌پردازیم، تا همه علوم و دانش‌ها به سوى قلب ما سرازیر شود! همان‌گونه که جمعى از صوفیه پنداشته‌اند و این مطلب را بهانه‌اى براى مبارزه با علم رسمى و تحصیل دانش‌ها کرده و در جهل و بى خبرى فرو مانده‌اند. اسلام از یک سو، تحصیل علم را واجب مى‌شمرد، تا آن حد که حضور در مجلس علم را حضور در باغى از باغ‌هاى بهشت مى‌شمرد: «مَجْلِسُ العِلْمِ رَوْضَةٌ مِنْ رِیاضِ الجَنّةِ». و نگاه کردن به صورت عالم را عبادت مى‌داند: «النَّظَرُ اِلى وَجْهِ الْعالِمِ عِبادَةٌ»(26)و گام برداشتن در راه طلب علم را، گام به سوى بهشت، معرفى مى‌کند (27).
مرکّب‌هاى قلم‌هاى دانشمندان را برتر از خون شهیدان مي‌شمرد(28) و حفظ حدیث و نوشتن آن را از فضایل بزرگ مى‌داند (29).
از سوى دیگر دعوت به تقوا و تهذیب نفس مى‌کند، تا روح و جان آماده پذیرش معارف الهى گردد. به این ترتیب، هم کسانى که راه تحصیل علم را رها کرده و به همدرسشان توصیه مى‌کنند که اوراق را بشویند، چرا که علم عشق در دفتر نباشد و تنها به تصفیه باطن معتقدند که غالباً این تصفیه باطن نیز بر اثر ناآگاهى به راه هاى انحرافى کشیده مى‌شود، در اشتباه‌اند، و هم کسانى که تنها به تحصیل علوم رسمى قناعت کرده و اهمیّتى به تقوا و تهذیب نفس نمى‌دهند، گمراه مى‌باشند. آرى براى وصول به حق هر دو ضرورى است.

 


پی نوشتها:

1 . سوره بقره، آیات 1 ـ 2.
2 . سوره انفال، آیه 29.
3 . سوره بقره، آیه 282.
4 . سوره حدید، آیه 28.
5 . مفردات راغب مادّه «وقى».
6 . لسان العرب همان ماده.
7 . مجمع البحرین همان ماده (باید توجّه داشت که اصل واژه «تقوا» ، «وَقَوْى» بوده که بعداً واو آن به تاء تبدیل شده. چنانکه خلیل بن احمد در کتاب العین آورده است.
8 . وجوه القرآن، صفحه 55 و تفسیر فخررازى، جلد 2، صفحه 20.
9 . روح البیان، جلد 1، صفحه 30 و 31.
10 . همان مدرک.
11 . تفسیر المیزان، جلد 1، صفحه 42.
12 . فخررازى، جلد 2، صفحه 20.
13 . همان مدرک، صفحه 21.
14 . مراجعه شود به مفردات راغب، کتاب العین، لسان العرب، مجمع البحرین و المیزان و کشّاف (ذیل آیه مورد بحث).
15 . تفسیر فخررازى، جلد 15، صفحه 153 (با کمى تلخیص).
16 . تفسیر قرطبى، جلد 2، صفحه 1214.
17 . «کِفل» (بر وزن طِفل) به معناى بهره اى است که نیاز انسان را مرتفع مى کند; و بعضى معتقداند که این واژه در اصل یک لغت حبشى بوده که در لسان عرب وارد شده است.
18 . غررالحکم.
19 . نهج البلاغه، خطبه 198.
20 . غررالحکم.
21. نهج البلاغه، خطبه 144.
22 . منیة المرید شهید ثانى، (طبق نقل بحارالانوار، جلد 1، صفحه 227).
23 . تفسیر صراط المستقیم، جلد 1، صفحه 267.
24 . سوره حجر، آیه 21.
25 . نهج البلاغه، کلمات قصار 147.
26 . غررالحکم.
27 . بحارالانوار، جلد 1، صفحه 164.
28 . بحارالانوار، جلد 2، صفحه 14.
29 . محجة البیضاء، جلد 1، صفحه 15
.

 
عکس روز
 

 
 
نوا
 

Salavate emam reza

 
 
ورود اعضاء
   
 
اخبار قرآني
 
 
  محفل انس با قرآن کریم به مناسبت ایام بهار قرآن در محل بنیاد تعاون سپاه کشور
  موسسه فرهنگی قرآن وعترت ثامن‌الائمه علیه السلام در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن و عترت اصفهان
  حضور پسران ودختران نسیم رحمت در جشن انقلاب و راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه سال 1402
  مراسم آیین نمادین زنگ انقلاب به مناسبت دهه فجر
  جشن عبادت دانش آموزان سوم دبستان دخترانه نسیم رحمت
  حضور خادمان امام رضا در دبستان و پیش دبستانی پسرانه نسیم رحمت
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی
  برگزاری همایش اساتید، مربیان و معلمین موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیهم السلام و نسیم رحمت رضوی
  برگزاری محفل انس با قرآن کریم در شهر افوس با همکاری مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام
  به وقت کلاس رباتیک
 
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد