:جستجو
مراکز قرآنی
منتخبين مراكز قرآني
تفسیر نور
تواشیح
پرتال ثامن الائمه
زمان
 

سه شنبه 16 آبان 1402

 
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : كمترين حق خدا بر عهده شما اين است كه از نعمت هاي الهي در گناهان ياري نگيريد .
 
 

 
 

تفسیر موضوعی قرآن کریم

برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی

برهان فطرت

مقدمه:

 براى اثبات معاد دلایل عقلى و منطقى متعدّدى وجود دارد که در قرآن مجید گاه صریحاً و گاه اشارتاً بیان شده است، به تعبیر دیگر قرآن با اشارات خود مسلمانان را به پى گیرى این اصول و براهین ارشاد نموده است.

اصولاً قرآن مجید در هیچ یک از مباحث اعتقادى تکیه بر تعبّد و گفتار بى دلیل نکرده است. در همه این مباحث ارشاد به دلایل عقلى نموده، لذا گاه یک آیه کوتاه دریچه اى به سوى یک دلیل مهم عقلى مى گشاید که در مباحث توحیدى نمونه هاى زیادى از آن را دیدیم و در مباحث معاد نیز در همین بحث با خواست خدا ملاحظه خواهیم کرد.

دلائلى که صریحاً یا اشارتاً در زمینه تحقّق معاد از قرآن مجید استفاده مى شود، عمدتاً هفت دلیل است:

1. دلیل فطرت

2. دلیل حکمت

3. دلیل عدالت

4. دلیل حرکت و هدف

5. دلیل رحمت

6. دلیل نفى اختلاف

7. دلیل بقاى روح

اکنون به شرح هریک از براهین هفتگانه فوق مى پردازیم.

 1. برهان فطرت


منظور از برهان فطرت در اینجا ـ مانند سایر مواردى که به آن استدلال مى کنیم ـ این است که انسان در اعماق جان خود اعتقاد و ایمان به حقیقتى را مى یابد و در بحث ما ایمان به وجود جهان دیگر و رستاخیز عظیم انسان ها و دادگاه عدل الهى را احساس مى کند.

البته این معنا از طرق مختلف قابل توضیح و تبیین است که بعد از شرح آیات قرآن مجید در این زمینه، در بخش توضیحات به سراغ آن مى رویم اکنون به آیات زیر گوش جان مى سپاریم:

1. ( فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَةَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ) .(1)

2. ( لاَ أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ ـ وَلاَ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ـ أَیَحْسَبُ الاِْنسَانُ أَلَّنْ نَّجْمَعَ عِظَامَهُ) .(2)

 ترجمه:

1. «پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن. این سرشت الهى است که خداوند انسانها را بر آن آفریده، دگرگونى در آفرینش الهى نیست. این است آیین استوار.»

2. «سوگند به روز قیامت، ـ و سوگند به نفس ملامتگر (و وجدان بیدار که رستاخیز حق است)! ـ آیا انسان مى پندارد که هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهیم کرد؟!»

تفسیر و جمع بندى

معاد در اعماق جان

شاید بسیارى گمان مى کنند نخستین آیه از آیات فوق، تنها اشاره به فطرت خداشناسى انسان است در حالى که دقّت در آیه نشان مى دهد، موضوع سخن در آن عام است و تمام دین را فطرى مى شمارد، یعنى مجموعه اصول عقائد و حتّى کلیات فروع دین و احکام به صورت خلاصه در اعماق فطرت حضور دارد.

مى فرماید: «پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن. این سرشت الهى است که خداوند انسانها را بر آن آفریده. دگرگونى در آفرینش الهى نیست،، این است آیین استوار ولى اکثر مردم نمى دانند.»: ( فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَةَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ) .

به طورى که ملاحظه مى کنید، واژه «دین» دوبار در آیه فوق تکرار شده که اشاره به مجموع حقایق دینى است و قابل توجّه این که در یک جمله مى فرماید این آفرینش الهى است و بعد مى افزاید: دگرگونى در آفرینش خدا نیست و بار  سوم روى این مسأله تأکید کرده مى فرماید: این آیین پابرجا است.

به این ترتیب سه بار روى فطرى بودن دین، براى انسان ها در این آیه تکیه شده است.(3)

از مجموع این آیه استفاده مى شود که نه تنها مسأله خداشناسى، بلکه اعتقاد به رستاخیز و دادگاه بزرگ عدل الهى نیز در فطرت آدمى نهاده شده است.

قابل توجّه این که در روایات اسلامى که در تفسیر این آیه وارد شده نیز اشارات روشنى به این معنا دیده مى شود.

در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که در پاسخ سؤال از معناى «فطرت» در این آیه شریفه فرمود: «هِىَ الاِسْلامُ»: «منظور از این فطرت، اسلام است.»(4)

در تفسیر درّالمنثور از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) چنین نقل شده که: «فِطْرَةَ اللهِ الَّتى فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها، دِیْنُ الله»: «فطرتى که خداوند مردم را بر آن آفرید، دین خدا است.»(5)

و در حدیث معروفى که از طرق شیعه و اهل سنّت نقل شده مى خوانیم که همه انسان ها بر فطرت (اسلام) متولّد مى شوند مگر این که پدران و مادران آنها را به آیین یهودى گرى یا نصرانیّت و مجوسیّت متوجّه سازند.(6)

در دوّمین آیه، خداوند به دو موضوع سوگند یاد کرده است: به روز قیامت و وجدان بیدار انسان ها (نفس ملامت کننده) ( لاَ أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ ـ وَلاَ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ) .

بعضى معتقدند: «لا» در دو آیه فوق، همان معناى نفى را مى رساند و مفهومش این است که من به این دو موضوع سوگند یاد نمى کنم و هدف آن است که مقصود را به نحو مؤکّدترى القاء کند، مثل این است که گاه به دیگرى مى گوییم: من به جان تو سوگند یاد نمى کنم، اشاره به این که برتر از سوگند است.

ولى غالب مفسّران، «لا» را زائده و براى تأکید مى دانند. بنابراین خداوند هم به روز قیامت سوگند یاد کرده و هم به نفس لوّامه.

نفس لوّامه همان وجدان اخلاقى انسان است که وقتى خطایى از او سرزند، خویشتن را ملامت مى کند. هر قدر خطا سنگین تر باشد، سرزنش و عذاب وجدان شدیدتر است، تا آنجا که بعضى از افراد به هنگام ارتکاب گناهان یا جنایات بزرگ دست به انتحار مى زنند تا خود را از شکنجه وجدان رها سازند و بسیارى از ما نمونه هایى از آن را در مورد قاتلان و خطاکاران بزرگ شنیده یا دیده ایم.

ذکر این دو (روز قیامت و نفس لوّامه) در کنار هم به عنوان دو موضوع بزرگ و با ارزش که مى توان به آن سوگند یاد کرد، اشاره به رابطه آن دو با یکدیگر است.

روز قیامت دادگاه بزرگ الهى و نفس لَوّامة نیز دادگاه و رستاخیز کوچکى در  جان هر انسان است. یا به تعبیر دیگر اشاره به این است که شما چگونه در مورد دادگاه قیامت تردید مى کنید در حالى که نمونه کوچک آن را در همین دنیا در درون جان خود مى یابید؟ و بارها آزموده اید که هنگام انجام کار نیک، روحتان مملو از نشاط و شادى مى شود، این آرامش و رضایت وجدان، پاداشى است که روحتان به شما مى دهد و هنگام انجام کار بد ناراحت مى شوید و از درون جان شلاق مى خورید و مى سوزید و ناله مى کنید و این کیفرى است که دادگاه وجدان به شما مى دهد!

چگونه ممکن است در درون هریک از شما این محکمه الهى باشد ولى در مجموعه این جهان بزرگ، محکمه بزرگى وجود نداشته باشد؟!

جالب این که در اینجا براى اثبات روز قیامت، به روز قیامت سوگند یاد شده، گوئى مى فرماید: سوگند به روز قیامت که قیامت حق است.(7)

در این جا این سؤال پیش مى آید که اگر سوگند مزبور براى مؤمنان است، نیازى به این بحث نیست و اگر براى منکران است چگونه به چیزى که آنها قبول ندارند سوگند یاد شده؟!

بعضى از مفسّران براى حل این مشکل، کلمه «رب» در تقدیر گرفته و گفته اند: معناى آیه چنین است که سوگند به پروردگار قیامت که قیامت واقع خواهد شد.(8)

این احتمال نیز داده شده است که این سوگند براى کسانى است که اصل روز  قیامت را قبول داشتند، ولى در جزئیات آن شک و تردید مى نمودند، لذا قرآن به اصل روز قیامت قسم یاد مى کند براى اثبات ذکر جزئیاتى که در آیات بعد آمده است.

تفسیر دیگرى که در این جا وجود دارد و شاید از دو تفسیر گذشته بهتر است، این است که قرآن مسأله روز قیامت را در برابر منکران، به خاطر فطرى بودنش چنان مسلّم شمرده که حتّى براى اثبات آن به خودش سوگند یاد نموده است، به تعبیر دیگر، از فطرت آنها گرفته و در برابر آنها استدلال نموده است.

امّا مفسّران در توضیح نفس لوّامه بیانات گوناگونى دارند، تا آنجا که بعضى از مفسّران شش تفسیر در این باره نقل کرده اند: گاه آن را اشاره به نفس مؤمن دانسته اند که در کوتاهى ها خویش را ملامت مى کند.

گاه اشاره به نفس کافر که هنگام مشاهده نتائج اعمال در قیامت، خویشتن را سرزنش مى نماید.

گاه به معناى اعم از مؤمن و کافر.

گاه اشاره به حضرت آدم(علیه السلام) بعد از ماجراى خارج شدنش از بهشت دانسته اند.

ولى آنچه مناسب تر از همه، براى مقام سوگند ـ که دلیل بر شرافت است ـ و براى قرار گرفتن
در کنار «یوم القیامة» مى باشد، این است که اشاره به نفوس مؤمنانى که هنوز به سرحدّ والاى کمال نرسیده اند.

توضیح این که: نفوس انسانى به سه گروه تقسیم مى شود: گروهى کاملاً ظلمانى است، نه ارزش سوگند را دارد، نه بیدارى و حرکتى به سوى کمال در آن  ظاهر است و نه نشانه اى از یوم القیامة، آنها داراى نفس امّاره اند که پیوسته امر به سوء و بدى مى کند.

نفوس دیگرى نیمه نورانى است، در طریق حقّ به سوى کمال سیر مى کند، هرگاه به مقتضاى جنبه ظلمانیش مرتکب خطا مى شود، بر اثر نور ایمان بیدار مى گردد و به ملامت خویش مى پردازد، ملامتى که وسیله اى براى تکامل یافتن است و این نفسى است با ارزش و نمونه کوچکى است از صحنه قیامت و آن را نفس لوّامه گویند.

سوم نفوسى است که یکپارچه نور و روشنایى و صفا است. از مرحله لوّامه گذشته و به مرحله اطمینان و آرامش رسیده و مخاطب با خطاب ( یا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَةُ) گردیده است، با خطاب «ارْجِعِى» مأمور به بازگشت به مبدأ کمال مطلق شده و در سلک بندگان خالص خدا درآمده و به مقتضاى ( راضِیَةً مَرْضِیَّةً) هم او از خدا خشنود است و هم خدا از او.

کوتاه سخن در تفسیر آیه و چگونگى دلالت آن بر مقصود این است که قرار گرفتن این دو سوگند در کنار هم ـ با توجّه به فصاحت و بلاغت قرآن ـ نمى تواند تصادقى و بى ارتباط باشد، بلکه حتماً پیوندى میان روز قیامت و نفس لوّامه وجود دارد. آن پیوند چنین است که هر انسانى اگر بر اثر تعلیمات غلط از فطرت اصلى تهى نشده باشد، داراى وجدانى است که در برابر بدى ها او را سرزنش و در مقابل نیکى ها تشویق مى کند و این وجدان که وجدان شخصى و دادگاه کوچکى که در درون جان انسان است حکایت از این دارد که عالم بزرگ باید داراى وجدان بزرگى باشد تا به ملامت و مجازات مجرمان برخیزد. آن وجدان بزرگ چیزى جز دادگاه قیامت نیست.


توضیحات

1. رستاخیز در تجلّیگاه فطرت

گرچه مسائل فطرى درک شدنى است نه استدلالى، دیدنى است نه گفتنى، بلکه هرکس باید در اعماق جان خود کاوش کند و آن را بیابد، ولى با این حال براى این که به همگان براى این کاوش کمک شود تا بهتر و آسان تر بتوانند پیام درون خود را بشنوند و آگاهانه تر سطور فطرت را بخوانند و از سوى دیگر در برابر منکران این پیام فطرى، سخن قابل قبولى داشته باشند، توضیحات زیر ضرورى به نظر مى رسد:

1. اگر براى فنا آفریده شده ایم، عشق به بقاء چه مفهومى دارد؟

هیچ کس نمى تواند این حقیقت را انکار کند که از مرگ به معناى نیستى گریزان است و خواهان طول عمر. بلکه حیات جاویدان مى باشد.

تلاش براى طولانى شدن عمر، کوشش براى به دست آوردن اکسیر جوانى، اظهار علاقه به یافتن سرچشمه آب حیات که نشانه هاى آن در جاى جاى تاریخ بشر و کوشش هاى دانشمندان و سروده هاى شعرا دیده مى شود، همه دلیل بر این است که انسان ذاتاً خواهان بقاء است. حتّى علاقه انسان به حیات فرزند خود که دنباله حیات او محسوب مى شود، نشانه اى از این عشق غریزى است.

اگر ما براى فنا آفریده شده ایم، وجود این غریزه در ما بى معنا است و در  حقیقت یک عشق مزاحم و بى دلیل است. چگونه ممکن است خداوند حکیم چنین موضوع زائد و مزاحمى را در ما بیافریند. (توجّه داشته باشید بحث هاى معاد بعد از قبول بحث هاى توحید و ایمان به ذات پاک خدا است.)

اصولاً وجود یک غریزه در انسان، دلیل بر این است که در بیرون وجود او، طریق اشباع و پاسخگویى به آن هست، تشنگى دلیل بر وجود آب و گرسنگى دلیل بر وجود غذا است، میل به جنس مخالف دلیل بر وجود آن است وگرنه با حکمت حکیم سازگار نیست.

بنابراین عشق به بقاء که به طور فطرى در انسان ها وجود دارد، نشانه روشنى بر زندگى جاویدان محسوب مى شود.

در اینجا دانشمند معروف مرحوم فیض کاشانى سخن ظریفى دارد او مى گوید:

«چگونه ممکن است نفوس انسانى نابود گردد با این که خداوند در طبیعت او به مقتضاى حکمتش عشق به هستى و بقا را آفریده است و در درون جانش کراهت عدم و فنا را؟! از سوى دیگر این مسأله ثابت و یقینى است که بقاء و دوام در این جهان امرى است محال. اگر جهان دیگرى وجود نداشته باشد که انسان به آن انتقال یابد، این مسأله غریزى و ارتکازى که خداوند در فطرت انسان به ودیعه نهاده، یعنى محبّت بقاى همیشگى و حیات جاودانى، باطل و بیهوده خواهد بود و خداوند حکیم، برتر از آن است که چنین کار لغوى کند.»(9)

یا به گفته بعضى از دانشمندان معاصر، تشنگى بشر نسبت به زندگى جاویدان،  چنان جهان گیر است که به هیچ وجه نمى توان پذیرفت که این آرزو برآورده نمى شود.

2. اگر رستاخیز فطرى نیست چرا این عقیده در طول تاریخ از انسان ها جدا نشده؟

عادات و رسوم ملّت ها دائماً در تغییر و تبدیل است، فرهنگ ها عموماً دست خوش دگرگونى هستند لذا تنها امورى مى تواند در طول تاریخ بشر، در برابر گذشت زمان پایدار بماند که ریشه هایى در اعماق فطرت داشته باشد.

بنابراین بیان، جداسازى مسائل فطرى از امور عادى کار مشکلى نیست، به تعبیر دیگر هرگاه چیزى بتواند در میان اقوام مختلف، در طور تاریخ ـ هرچند در چهره هاى گوناگون ـ موجودیت خود را حفظ کند، بهترین نشانه فطرى بودن آن است و این امر در مورد مسأله توجّه انسان به زندگى پس از مرگ کاملاً صادق است. (دقّت کنید)

امروز جامعه شناسان به ما مى گویند: اعتقادات مذهبى و از جمله عقیده به حیات بعد از مرگ، همواره در میان انسان ها (حتّى بشرهاى قبل از تاریخ) وجود داشته است.

به عنوان نمونه در کتاب جامعه شناسى (ساموئیل کنیگ) مى خوانیم: «امروز در سرتاسر جهان نه تنها مذهب وجود دارد، بلکه تحقیقات دقیق نشان مى دهد که طوایف نخستین بشر نیز داراى نوعى مذهب بوده اند، چنان که اسلاف انسان امروزى (نئاندرتالها) نیز داراى قسمى مذهب بوده اند، زیرا مرده هاى خودشان را  به وضع مخصوصى به خاک مى سپردند، و ابزارکارشان را کنارشان مى نهادند و بدین طریق عقیده خود را به وجود دنیاى دیگر به ثبوت مى رساندند.»(10)

این عمق نفوذ عقائد مذهبى بهترین نشانه فطرى بودن آن است.

3. آیا باور کردنى است که در درون جان ما، دادگاه کوچکى باشد ولى در این عالم بزرگ محکمه عدل نباشد؟

وجود وجدان اخلاقى یا به تعبیر دیگر محکمه درونى براى همه قابل احساس است. چه کسى است که از انجام یک خدمت بزرگ انسانى و نجات گروهى از مظلومان و محرومان، احساس لذّت و شادى نکند؟ و چه کسى است که بعد از انجام یک جنایت، نوعى اضطراب و فشار و ناراحتى در درونش احساس ننماید؟ (البته سخن از جنایتکاران حرفه اى که بر اثر تکرار گناه، طبیعت نخستینشان مسخ شده، نیست سخن از افراد معمولى است)

از اینجا روشن مى شود که ایمان به معاد در عمق سرشت انسان ها وجود دارد، بى آن که نیاز به استدلال دیگرى باشد، هرچند دلایل عقلى در این زمینه فراوان است.



پی نوشتها :

1. سوره روم، آیه 30.
2. سوره قیامت، آیات 1 ـ 3.
3. «حنیف» به معناى خالص یا خالى از هرگونه انحراف به سوى گمراهى است و ریشه اصلى آن به معناى تمایل است، منتها در اینجا تمایل به سوى حق را معنا مى دهد، «فطرت» در اصل از ماده «فطر» (بر وزن سطر) به معناى شکافتن است و از آنجا که به هنگام آفرینش گویى پرده عدم شکافته مى شود، این واژه در معناى خلقت و آفرینش به کار رفته است، «قیّم» از ماده «قیام» به معناى ثابت و پابرجا و مستقیم است.
4. نورالثقلین، جلد 4، صفحه 184، حدیث 54.
5. درّالمنثور، جلد 5، صفحه 155.
6. درّالمنثور، جلد 5، صفحه 155 و تفسیر جامع الجوامع ذیل آیه مورد بحث.
7. توجّه داشته باشید که «مقسم له» (چیزى که سوگند براى آن یاد شده) در آیه محذوف است و از جمله بعد استفاده مى شود و در تقدیر چنین است. «لَتُبْعَثُنَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ».
8. تفسیر کبیرفخررازى، جلد 30، صفحه 216.
9. علم الیقین مرحوم فیض، جلد 2، صفحه 837.
10. جامعه شناسى، صفحه 192.


 
عکس روز
 

 
 
نوا
 

Salavate emam reza

 
 
ورود اعضاء
   
 
اخبار قرآني
 
 
  محفل انس با قرآن کریم به مناسبت ایام بهار قرآن در محل بنیاد تعاون سپاه کشور
  موسسه فرهنگی قرآن وعترت ثامن‌الائمه علیه السلام در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن و عترت اصفهان
  حضور پسران ودختران نسیم رحمت در جشن انقلاب و راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه سال 1402
  مراسم آیین نمادین زنگ انقلاب به مناسبت دهه فجر
  جشن عبادت دانش آموزان سوم دبستان دخترانه نسیم رحمت
  حضور خادمان امام رضا در دبستان و پیش دبستانی پسرانه نسیم رحمت
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی
  برگزاری همایش اساتید، مربیان و معلمین موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیهم السلام و نسیم رحمت رضوی
  برگزاری محفل انس با قرآن کریم در شهر افوس با همکاری مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام
  به وقت کلاس رباتیک
 
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد