زندگينامه معصومين (عليهمالسلام)/ حضرت علي (عليهالسلام)/ قسمت سيزدهم
وصيتهاي حضرت زهرا (سلام الله عليها) به امام علي (عليهالسلام)
حضرت زهرا (سلام الله عليها) قبل از شهادت، به امام علی (عليهالسلام) فرمودند:
همانا من تو را وصیت میکنم که غسل و کفن کردن مرا کسی غیر از تو انجام ندهد و وقتی وفات کردم، مرا شب دفن کن و هیچکس را خبر نکن و ابوبکر و عمر را نیز مطّلع نساز و تو را سوگند میدهم به حق رسول خدا (صلي الله عليه و آله) که ابوبکر و عمر بر جنازهي من نماز نخوانند.1
امام صادق (عليهالسلام) نقل فرمودند که حضرت زهرا (سلام الله عليها) در لحظههای آخر زندگی خطاب به علی (عليهالسلام) فرمودند:
وقتی وفات کردم به هیچکس اطلاع نده، جز اینکه از زنان به امّ سلمه و امّ ایمن و فضّه، و از مردان به دو فرزندم حسن و حسین (عليهمالسلام) و عبّاس و سلمان و عمّار و مقدار و اباذر و حذیفه خبر ده. مرا دفن نکن، مگر در شب و قبر مرا به هیچکس اطلاع نده تا مخفی بماند.2
حضرت زهرا (سلام الله عليها) به اسماء بنت عمیس فرمودند:
ای اسماء، وقتی من از دنیا رفتم، تو و علی (عليهالسلام) مرا غسل دهید و هیچکس را در کنار جنازهي من راه ندهید.3
همچنین آن حضرت خطاب به امیرالمؤمنین علی (عليهالسلام) فرمودند:
)ای علی) تو را وصیت میکنم، هیچیک از آنان که به من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب کردند، نباید در تشییع جنازهي من شرکت کنند؛ زیرا آنها دشمنان من و دشمنان رسول خدا هستند و اجازه نده که فردی از آنها و پیروانشان بر من نماز بگزارد. مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشمها آرام گرفته و دیدهها به خواب فرو رفته باشند.4
پس از شهادت فاطمه (سلام الله عليها)، امیرالمومنین علی (علیهالسلام) نوشتهای را کنار بستر ايشان یافتند که در آن چنین نوشته بود :
به نام خداوند بخشنده و مهربان. این وصیّتنامهي فاطمه دختر رسول خداست و در حالی وصیّت میکند که شهادت میدهد خدایی جز خدای یگانه نیست و محمّد (صلي الله عليه و آله) بنده و پیامبر اوست و بهشت حق است و آتش جهنم حق است و همانا روز قیامت فراخواهد رسید و شکّی در آن نیست و خداوند مردگان را از قبر زنده کرده، وارد محشر میفرماید.
ای علی! من فاطمه دختر محمّد هستم. خدا مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو از دیگران بر من سزاوارتری. حنوط و غسل و کفن کردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن کن و به هیچکس اطّلاع نده. تو را به خدا میسپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت، سلام و درود میفرستم.5
چون این خبر در مدینه منتشر گردید، مردم
جمع شدند و گریه میكردند و انتظار بیرون آمدن پیکر حضرت را
میكشیدند. پس ابوذر بیرون آمد و گفت: بیرون آوردن آن حضرت را به تأخیر
انداختند، پس مردم متفرق شده، برگشتند. چون پاسی از شب گذشت و دیدهها به
خواب رفت، جنازه را بیرون آوردند، امیرمؤمنان و حسن و حسین (علیهمالسلام) و
عمّار و مقداد و عقیل و زهیر و ابوذر و سلمان و بریده و گروهی از بنیهاشم و
خوّاص آن حضرت، بر آن بانو (علیهاالسلام) نماز گزاردند و در همان شب دفن
كردند.
اميرالمؤمنين (عليهالسلام)، فاطمه (عليهاالسلام) را به خاك سپردند
چون فاطمه (عليهاالسلام) در گذشت. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ايشان را پنهان به خاك سپردند و آثار قبر ايشان را از میان بردند. سپس رو به مزار پیغمبر كردند و گفتند:
ای پیغمبر خدا از من و از دخترت كه هم اکنون در جوارت فرود آمده و شتابان به شما رسیده است، بر شما درود باد!
خدا چنین خواست كه او زودتر از دیگران به شما بپیوندد. پس از او شكیبائی من به پایان رسیده و خویشتنداری من از دست رفته. اما آنچنان كه در جدائی شما صبر را پیشه كردم، در مرگ دخترت نیز جز صبر چاره ندارم كه شكیبائی بر مصیبت سنت است. ای پیغمبر خدا! شما بر روی سینه من جان دادید! شما را به دست خود در دل خاك سپردم! قرآن خبر داده است كه پایان زندگی همه بازگشت به سوی خداست.
اكنون امانت به صاحبش رسید، زهرا از دست من رفت و نزد شما آرمید.
ای پیغمبر خدا پس از او آسمان و زمین زشت مینماید، و هیچگاه اندوه دلم نمیگشاید.6
چشمانم بیخواب، و دل از سوز غم كباب است، تا خدا مرا در جوار تو ساكن گرداند.
مرگ زهرا ضربتی بود كه دل را خسته و غصهام را پیوسته گردانید، و چه زود جمع ما را به پریشانی كشانید. شكایت خود را به خدا میبرم و دخترت را به تو میسپارم! خواهد گفت كه امتت پس از تو با وی چه ستمها كردند. آنچه خواهی از او بجو و هر چه خواهی به او بگو! تا سر دل بر تو گشاید، و خونی كه خورده است بیرون آید و خدا كه بهترین داور است میان او و ستمكاران داوری نماید7.
سلامی كه به تو میدهم، بدرود است نه از ملالت، و از روی شوق است، نه كسالت. اگر میروم نه ملول و خستهجانم و اگر میمانم نه به وعدهي خدا بدگمانم، و چون شكیبایان را وعده داده است در انتظار پاداش او میمانم كه هر چه هست از اوست و شكیبائی نیكوست.
اگر بیم چیرگی ستمكاران نبود برای همیشه در كنار قبرت میماندم و در این مصیبت بزرگ، چون فرزند مرده جوی اشك از دیدگانم میراندم .
خدا گواهست كه دخترت پنهانی به خاك میرود. هنوز روزی چند از مرگ تو نگذشته، و نام تو از زبانها نرفته، حق او را بردند و میراث او را خوردند. درد دل را با تو در میان میگذارم و دل را به یاد تو خوش میدارم كه درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا بر فاطمه.8
تصميم به نبش قبر فاطمه (سلام الله علیها) و عكسالعمل اميرالمؤمنين (عليهالسلام)
امـام صادق (علیهالسلام) فرمودند: وقتى فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به شهادت رسیدند، على (علیهالسلام) ايشان را غسل دادند و كـسى جـز فـرزندان حضرت فاطمه (علیهاالسلام)، فضّه و اسماء حضور نداشت.
آنان بر فاطمه (سلام الله علیها) نماز گزاردند و او را به خاك سپردند. روز بعد، مردم مدینه در بقیع جمع شدند و صـورت چـهل قبر را دیدند. نتوانستند قبر دخت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را تشخیص دهند.
از این رو، یكدیگر را مـلامـت كـردنـد كـه: پـیامبرتان تنها یك یادگار داشت. او از دنیا رفت و به خاك سپرده شد، بـدون آنـكـه شـمـا حـضـور پـیـدا كـنـیـد و بـر او نـمـاز بـخـوانـیـد و حـتـى محل قبر او را نیز نمىشناسید.
بنابر بعضی روایتها خلیفهي اول و دوم (ابوبکر و عمر) از جمله كسانی بودند كه چون صبح شد به درب خانه علی (علیهالسلام) آمدند برای تشییع جنازه، كه مقداد ندا داد كه دیشب حضرت زهرا (سلام الله علیها) به خاك سپرده شدهاند، این دو تن به شدّت خشمگین شدند و بر علی (علیهالسلام) اعتراض كردند.
برخى از سران حكومت غاصب گفتند: زنان بیایند و قبر را نبش كنند تا بر او نماز بگزاریم و او را دوباره بـه خاك بسپاریم.
وقـتـى خبر بـه امام على (علیهالسلام) رسید، لباس رزم پوشیدند و در حـالىكـه از خـشـم چشمانـشان سـرخ شـده بـود، ذوالفـقـار را حمایل كردند و به بقیع آمدند و مانع آنان شدند.
عمر، پیش آمد و گفت: ما قبر را نبش مىكنیم.
امـیـر مـؤمـنـان (علیهالسلام) پیراهن او را گرفتند و او را بر زمین كوبیدند و فرمودند:
اگر حق مرا گرفتید و چـیـزى نگفتم، براى آن بود كه ترسیدم مردم مرتد شوند و از دین برگردند. اما در مورد قبر فـاطـمـه! سوگند به خدایى كه جان على در دست اوست، اگر به خاك فاطمه دست دراز كنید، زمـیـن را از خونتان سیراب مىكنم!
آنان با مشاهدهي مخالفت و تهدید امیرمؤمنان (علیهالسلام)، از این كار چشم پوشیدند.9
پينوشتها:
1- کشفالغمة: ج 2، ص 68.
2- دلائلالامامة طبری: ص44؛ بحار الانوار: ج78، ص310.
3- ذخائر العقبی: ص 53.
4- بحارالانوار: ج43، ص209؛ ج78، ص253؛ ج28، ص304.
5- کتاب عوالم: ج11، ص514؛ بحارالانوار: ج43، ص214؛ ج100، ص185؛ ج78، ص390.
-6السلام علیك یا رسول الله عنی. و السلام علیك عن ابنتك و زائرتك و البائنهٔ فی الثری ببقعتك و المختار الله لها سرعهٔ اللحاق بك. قل یا رسول الله عن صفیتك صبری و عفا عن سیدة نساء العالمین تجلدی. الا ان فی التاسی لی بسنتك فی فرقتك موضع تعز فلقد و سدتك فی ملحودهٔ قبرك و فاضت نفسك بین نحری و صدری. بلی و فی كتاب الله (لی) انعم القبول. انا لله و انا الیه راجعون. قد استرجعت الودیعة. و اخذت الرهینة و اختلست الزهراء فما اقبح الخضراء و الغبراء. اما حزنی فسرمد.
7- و اما لیلی فمسهد. و هم لا یبرح قلبی او یختار الله لی دارك التی انت فیها مقیم. كمد مقیح و هم مهیجسرعان ما فرق بیننا و الی الله اشكو و ستنبئك ابنتك بتظافر امتك علی هضمها. فاحفها السؤال. و استخبرها الحال. فكم من غلیل معتلجبصدرها لم تجد الی بثه سبیلا. و ستقول و یحكم الله و هو خیر الحاكمین.
-8سلام مودع لا قال و لا سئم. فان انصرف فلا عن ملالهٔ.و ان اقم فلا عن سوء ظن بما وعد الله الصابرین. واها واها و الصبر ایمن و اجمل و لو لا غلبة المستولین لجعلت المقام و اللبث لزاما معكوفا و لاعولت اعوال الثكلی علی جلیل الرزیهٔ. فبعین الله تدفن ابنتك سرا و تهضم حقها و تمنع ارثها. و لم یتباعد العهد و لم یخلق منك الذكر. و الی الله یا رسول الله المشتكی و فیك یا رسول الله احسن العزاء. صلی الله علیك و علیها السلام و الرضوان (اصول كافی: ج۱ ص ۴۵۸ - ۴۵۹)
9- بحارالانوار: ج 43، ص 171