:جستجو
مراکز قرآنی
منتخبين مراكز قرآني
تفسیر نور
تواشیح
پرتال ثامن الائمه
زمان
 

جمعه 28 مهر 1402

 
 
خلاصه آمار سايت
 
 
 
 
.امام علي (عليه السلام) مي فرمايند : غيبت كردن تلاش ناتوان است .
 
 
 
 

تفسیر موضوعی قرآن کریم

برگرفته شده از کتاب پیام قرآن نوشته آیت الله العظمی مکارم شیرازی

ماجراى حضرت داود (عليه السلام) و همسر اوريا

يكى ديگر از قسمتهاى تاريخى قرآن مجيد، مسأله داورى داود پيغمبر بزرگ خدا است كه در ميان دو برادر كه با هم مخاصمه داشتند انجام شد.
قرآن در سوره ص طى آيات 21 تا 25 اين ماجرا را چنين شرح مى دهد:
«آيا خبر شاكيان هنگامى كه از محراب (داود) بالا رفتند به تو رسيده است؟! ـ در آن هنگام كه (بى مقدمه) بر داود وارد شدند و او از ديدن آنها وحشت كرد، گفتند: "نترس! دو نفر شاكى هستيم كه يكى از ما بر ديگرى ستم كرده، اكنون در ميان ما بحق داورى كن و سخن ناروا مگو و ما را به راه راست هدايت كن." ـ اين برادر من است، او نود ونه ميش دارد و من (تنها) يك ميش دارم امّا او اصرار مى كند كه اين را (نيز) به من واگذار و در سخن بر من غلبه كرده است. ـ (داود) گفت: "به يقين او با درخواست ميش تو براى افزودن آن به ميش هايش، بر تو ستم نموده و بسيارى از شريكان (و دوستان) به يكديگر ستم مى كنند، مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند امّا عدّه آنان كم است". داود دانست كه ما او را (با اين ماجرا) آزموده ايم، از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه كرد. ـ ما اين عمل را بر او بخشيديم و او نزد ما داراى مقامى والا و سرانجامى نيكو است».
اين عين ترجمه آيات 21 تا 25 سوره ص از قرآن مجيد در مورد داستان داوود و شاكيان است.
در اين بخش از تاريخ زندگى داوود(عليه السلام) هيچ مطلب خلافى به چشم نمى خورد جز اين كه او در قضاوت كمى عجله كرد و هنگامى كه يكى از آن دو برادر طرح دعوا كرد، بى آن كه توضيحات برادر دوم را بشنود اظهار داشت: «برادرت بر تو ستم كرده و نمى بايست با اين همه مال و ثروت چشم به يك گوسفند تو بدوزد»، اگر چه اين حكم نهايى داوود(عليه السلام) نبود، ولى همين مقدار عجله در قضاوت شايسته مقام قضاوت عادلانه عموماً، و قضاوت داوود پيامبر (عليه السلام)خصوصاً نبوده و ظاهراً همين معنا بود كه سبب توبه و استغفار و سجده او شد و خداوند نيز به خاطر اين دقت در امر قضا، تقاضاى مغفرت و آمرزش از اين لغزش، مقام والايى به او داد.
شاهد اين تفسير براى آيات فوق، آيه اى است كه بلافاصله بعد از اين آيات آمده است، آنجا كه مى گويد: «يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِى الاَْرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ»: «اى داود! ما تو را خليفه (و نماينده خود) در زمين قرار داديم، پس در ميان مردم به حق داورى كن، و از هواى نفس پيروى مكن كه تو را از راه خدا منحرف سازد، كسانى كه از راه خدا گمراه شوند، عذاب شديدى بخاطر فراموش كردن روز حساب دارند!»(1)
اين آيه به وضوح نشان مى دهد كه تنها خلاف، يا به تعبير صحيح تر ترك اولايى كه از حضرت داوود(عليه السلام) سر زد، نه اين كه مسائلى مانند عشق و علاقه به همسر يكى از فرماندهان لشگرش به نام اوريا و امثال آن در ميان باشد كه افسانه پردازان به پيروى از آنچه در تورات آمده بافته اند.
اكنون به تورات منحرف كنونى باز مى گرديم تا ببينيم در اين باره چه مى گويد.
در كتاب دوم اشموئيل مى خوانيم: «و واقع شد كه وقت غروب از بسترش برخاست و بر پشت بام خانه ملك گردش كرد، و از پشت بام زنى را ديد كه خويشتن را شستشو مى كرد و آن زن بسيار خوب صورت و خوش منظر بود و داوود فرستاد و درباره آن زن استفسار نمود، و كسى گفت كه آيا بث شبع(2)دختر اليعام(3) زن اورياه حِتّى(4) نيست؟
داوود ايلچيان را فرستاد و او را گرفت، و او نزد وى آمد، داوود با او خوابيد و او بعد از تميز شدن از نجاستش به خانه خود رفت و زن حامله شده، فرستاد و داوود را مخبر ساخته كه حامله هستم و داوود به يوآب(5) فرستاد كه اورياه حِتّى را نزد من بفرست و يواب اورياه را نزد او فرستاد و اورياه نزد وى آمد، و داوود از سلامتى يوآب و ازسلامتى قوم و از خوش گذشتن جنگ پرسيد و داوود به اورياه گفت: "به خانه ات فرود آى و پاهايت را شستشو نماى"، و اورياه از خانه ملك بيرون رفت و از عقبش مجموعه طعام از ملك بيرون رفت، امّا اورياه در دهنه خانه ملك با ساير بندگان آقايش خوابيد و به خانه اش فرود نيامد و هنگامى كه داوود راخبر داده گفتند كه اورياه به خانه اش فرود نيامده، داوود به اورياه گفت: كه آيا از سفر نيامده اى چرا به خانه ات فرود نيامدى؟ و اورياه به داوود عرض كرد كه: صندوق و اسرائيل و يهوداه در سايبان ها ساكنند و آقايم يوآب و بندگان آقايم به روى صحرا خيمه نشسته اند و من آيا مى شود كه به جهت خوردن و نوشيدن و خوابيدن با زن خود به خانه بروم، به حيات تو و حيات جانت (سوگند) اين كار را نخواهم كرد...
و واقع شد كه داوود صبح دم، مكتوبى به يوآب نوشته به دست اورياه فرستاد، و در مكتوب بدين مضمون نوشت كه اورياه را در مقابل روى جنگ شديدى بگذاريد و از عقبش پس برويد تا كه زده شد بميرد (كشته شود) و چنين شد بعد از آنى كه يوآب شهر را ملاحظه كرده بود اورياه را در مكانى كه مى دانست مردمان دلير در آن بوده باشند در آنجا گذاشت و مردمان شهر بيرون آمده با يواب جنگيدند و بعضى از قوم بندگان داوود افتادند و اورياه حتّى نيز مرد... زن اورياه شنيد كه شوهرش اورياه مرده است و به خصوص شوهرش عزادارى نمود و بعد از انقضاى تعزيه، داوود فرستاد او را به خانه اش آورد كه او زنش شد!... اما كارى كه داوود كرده بود در نظر خدا ناپسند آمد!»(6)
خلاصه داستان تا اينجا چنين مى شود كه داود به هنگامى كه در اورشليم بود روزى به پشت بام قصر مى رود و چشمش به خانه مجاور مى افتد، زنى را برهنه در حال شستشو مى بيند. عشق او در دلش جاى مى گيرد و به هر وسيله اى بود او را به خانه خود مى آورد و با او همبستر مى گردد و او از داوود حامله مى شود!
شوهر اين زن يكى از افسران برجسته لشكر داوود و مرد پاك طينت و با صفايى بود، بطورى كه بعد از بازگشت ميدان جنگ نشد به خانه خود برود و با همسرش همبستر گردد و از غذاهاى خوب استفاده كند چرا كه هم رزمان او هنوز در ميدان جنگ در خيمه ها زندگى مى كردند.
با اين همه داوود دستور بسيار ناجوانمردانه اى صادر كرد، نامه اى به فرمانده سپاه خود (يوآب) نوشت و به دست خود اورياه داد كه به فرمانده لشكر برساند. در اين نامه نوشته بود كه بايد اورياه را در يكى از نقاط خطرناك جبهه جنگ بگمارى، سپس اطراف او را خالى كنيد تا او با شمشير (دشمنان از پاى در آيد. اين دستور ننگنين و جنايت بار اجرا شد و اورياى پاك دل و با صفا و شجاع كشته شد و داوود همسر او را تصاحب كرد ... تنها در آخرين جمله اين فصل مى خوانيم: «و اين كار در نظر خدا ناپسند آمد» !
اكنون به بقيه داستان بر گرديم!
در فصل بعد از تورات چنين مى خوانيم:
«و خداوند ناثان (7) را به داوود فرستاد كه به او آمده وى را گفت در شهرى دو آدم بودند، يكى غنى و آن ديگرى فقير، غنى را گوسفند و گاو بسيار بسيار بود و فقير را جز يك بره ماده كوچك نبود كه او را خريده و پرورش داده به همراه او و پسرانش نشو و نما نمود، از خوردنى او مى خورد و از كاسه او مى نوشيد و در آغوشش مى خوابيد و از برايش مثل دختر بود.
و مسافرى نزد آن غنى آمد و از اين دريغ كرد كه از گوسفندان و گاوان خودش بگيرد تا آن كه به خصوص مسافرى كه نزد وى آمده بود مهيا سازد و بره آن مرد فقير را گرفت و آن را به خصوص مرد مسافرى كه نزد او آمده بود مهيا ساخت.
و غضب داوود به آن مرد بسيار افروخته شد و به ناثان گفت كه به خداوند حى قسم، مردى كه اين كار كرده است مستحق قتل است! پس بره را چهار مقابله! بايد بدهد به سبب كردن اين، و دريغ ننمودنش.
آن گاه ناثان به داوود گفت آن مرد تويى، خداوند خداى اسرائيل چنين مى فرمايد كه من تو را به پادشاهى اسرائيل مسح كردم و تو را از دست شاؤول(8)نجات دادم... چرا فرمان خداوند را خوار نموده، عمل بدى در نظر او به جا آوردى كه اورياه حِتّى را به شمشير زدى و زنش را به خودت عورت نمودى، بلكه او را به شمشير بنى عمون(9)كشتى، و حال شمشير از خانه ات ابداً دور نخواهد شد به علت اين كه مرا تحقير نموده، زن اورياه حِتّى را گرفتى تا آن كه زن خودت باشد و خداوند چنين مى فرمايد كه اينك بلا را به تو از خانه خودت برپا خواهم نمود، و زنان تو را پيش رويت گرفته به رفيقت خواهم داد! و او در عين اين آفتاب با زنانت خواهد خوابيد! زيرا كه (اين عمل را) تو سرّاً كردى، اما من جزا را در برابر تمامى اسرائيل و در عين آفتاب به جا خواهم آورد!
و داوود به ناثان گفت: به ضد خداوند گناه كردم و ناثان نيز به داود گفت كه خداوند گناه تو را عفو نموده است كه نخواهى مرد...
و داوود بث شبع زن خود را تسلى داد و نزديكى با او نموده، با او خوابيد كه او پسرى را زاييده و اسمش را سليمان گذاشت و خداوند او را دوست داشت(10)».
در اين قسمت از داستان نكاتى به چشم مى خورد كه بايد روى آنها دقت نمود:
1. كسى به عنوان دادخواهى به نزد داوود نيامد، بلكه يكى از پيامبران بنى اسرائيل در آن عصر كه ضمناً مشاور داوود هم بود به عنوان پند و اندرز يك داستان را به شكل مثال براى او ذكر كرد، در اين داستان سخنى از دو برادر به ميان نيامده، بلكه بحث از يك مرد غنى و فقير است كه يكى گاوان و گوسفندان بسيار دارد و ديگرى تنها مالك يك بره است. در اينجا باز سخنى از تقاضاى نفر اول از دوم به ميان نيامده، بلكه هنگامى كه ميهمانى براى مرد غنى آمد گوسفند دست پرورده مرد دوم را براى ميهمان خود كشت و غذا تهيه كرد.
2. داود آن چنان ستمگرى را مستحق قتل دانست (به خاطر غصب يك گوسفند، قتل چرا؟!)
3. داوود حكم كرد كه بايد به عوض يك گوسفند چهار گوسفند بدهد (چهار برابر چرا؟!)
4. داود به عمل زشت و گناه خود در مورد خيانت به همسر اورياه اعتراف كرد.
5. خداوند داوود را عفو كرد (به همين سادگى؟!)
6. خداوند تنها يك مجازات دنيوى براى داوود قائل شد و مقدّر ساخت زنانش به دست رفيقان او بيفتند و با آنها در عين آفتاب (در روز روشن) و در برابر چشم بنى اسرائيل آن عمل را انجام دهند!
7. و يكى از همين زنان بالاخره مادر سليمان شد و سليمان از او متولد گرديد و خداوند هم او را دوست مى دانست!!
اگر ما داوود را پيامبر خدا بدانيم (چنانكه همه مسلمانان به چنين مسئله اى معتقدند و از پاره اى از عبارات تورات نيز چنين مطلبى بر مى آيد(11)) منافات اين اعمال با مقام نبوّت نياز به كوچك ترين بحث و گفتگويى ندارد، نه تنها با مقام نبوّت سازگار نيست بلكه اين عمل يك عمل بسيار جنايت كارانه است كه از يك فردى عادى هم عجيب به نظر مى رسد و در خور هر گونه مجازاتى است. وانگهى چطور مى توان باور كرد كه خداوند از يك آدم قاتل كه افسر خود را عمداً به كشتن داده و زناى محصنه كرده، سپس زن او را تصاحب نموده، به همين سادگى در گذرد و او را عفو فرمايد؟!
و اگر او را تنها پادشاهى از پادشاهان بنى اسرائيل بدانيم ـ چنانكه در تورات حالات او در كتاب ملوك و پادشاهان آمده ـ باز هم ابداً قابل قبول نيست، زيرا اولاً او يك پادشاه عادى نبوده و تورات هم در فصول مختلف عظمت و مقام ارجمندى براى داود قائل شده است، و همو بنيانگزار معبد بزرگ بنى اسرائيل بود كه به واسطه جنگ هاى زياد در زمان او پايان نيافت و فرزندش سليمان مأمور تكميل آن گرديد، آيا اين عمل از زمامدارى كه مقام معنوى او مورد توجه بود و خداوند به او عنايت داشت ممكن است صادر گردد؟!
ثانياً يكى از كتابهاى معروف تورات كتاب مزامير داود و سرودهاى مذهبى و مناجات هاى او است.
آيا مناجات ها و سخنان يك قاتل مرتكب زناى محصنه مى تواند در لابلاى كتب آسمانى قرار گيرد؟
اما هنگامى كه به قرآن مراجعه مى كنيم مى بينيم نه سخنى از عشق و جنايت و گناه داود به ميان آمده و نه ساير فقرات اين داستان دروغين، بلكه سرگذشت يك دادخواهى عبرت انگيز ـ آن هم به صورت جدى و نه مانند يك مثال ـ ذكر شده است كه شرح آن گذشت.
خالى بودن قرآن از تمام اين پيرايه ها بسيار قابل ملاحظه است. نكته اى كه در اينجا ذكر آن نيز لازم به نظر مى رسد اين است كه متأسفانه بعضى از مورّخان يا مفسّران اسلامى تحت تأثير افسانه هاى دروغين تورات واقع شده اند و آن را در كتاب هاى خود نقل كرده اند. بديهى است سخنان اين گونه افراد هيچ گونه ارزش علمى و تاريخى و تفسيرى ندارد، زيرا در منابع معتبر اسلامى كوچك ترين دليلى بر گفتار آنها نيست.
جالب توجه اين است كه از حضرت على (عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «هر كس بگويد:" داوود زن اوريا را تزويج كرد، حدّ بر او جارى مى كنم "حدّاً للنُّبوّة و حدّاً للإسلام «! يك حدّ به خاطر مقام نبوّت او و يك حدّ به خاطر مقام ايمان او يعنى اين تهمت ناروا به داوود از نظر اين كه فرد با ايمانى بوده به تنهايى در خور يك كيفر و مجازات است و توهين به مقام نبوّت او نيز كيفر ديگرى دارد(12)



پی نوشتها:

1. سوره ص، آيه 26.
2 و 3. بث شبع نام آن زنى است كه داوود ـ طبق گفته تورات ـ او را برهنه از پشت بام ديد و آتش عشق او در دلش شعله ور شد اين زن دختر اليعام يكى از صاحب منصبان عبرانى بود.
4. «اورياه» به تشديد ياء، نام يكى از افسران ارشد لشكر داوود بود و «حِتّى» با تشديد تا و كسر (ح) منسوب به حت بن كنعان است، طايفه او ابن حت مى گفتند.
5. يوآب، فرمانده لشگر داود بود.
6. به نقل از كتاب دوم اشموئيل، فصل 11، جمله هاى 2 ـ 27.
7. ناثان يا ناتان يكى از پيامبران بنى اسرائيل و مشاور داوود بود.
8. شاؤول يكى از سلاطين بنى اسرائيل بود.
9. بنى عمون مردمى جنگجو بودند كه در طرف شرقى بحر الميت زندگى داشته، و داوود با آنها جنگ نمود.
10. كتاب دوم اشموئيل، فصل دوازدهم، جمله هاى 1 تا 24.
11. در فصل 21 كتاب دوم اشموئيل جمله اول چنين مى خوانيم: «در ايام داود سه سال على الاتصال قحطى شد و داود در حضور خداوند سؤال كرد و خداوند فرمود كه به سبب شاؤول و خاندان خون خوارش شد...» روشن است كه گفتگو با خداوند از خصائص پيامبران است.
12. مجمع البيان، جلد 8، صفحه 472.

 
عکس روز
 

 
 
نوا
 

Salavate emam reza

 
 
ورود اعضاء
   
 
اخبار قرآني
 
 
  موسسه فرهنگی قرآن وعترت ثامن‌الائمه علیه السلام در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن و عترت اصفهان
  حضور پسران ودختران نسیم رحمت در جشن انقلاب و راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه سال 1402
  مراسم آیین نمادین زنگ انقلاب به مناسبت دهه فجر
  جشن عبادت دانش آموزان سوم دبستان دخترانه نسیم رحمت
  حضور خادمان امام رضا در دبستان و پیش دبستانی پسرانه نسیم رحمت
  جشن پایان سال تحصیلی نوآموزان پیش دبستانی های موسسه فرهنگی آموزشی نسیم رحمت رضوی
  برگزاری همایش اساتید، مربیان و معلمین موسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیهم السلام و نسیم رحمت رضوی
  برگزاری محفل انس با قرآن کریم در شهر افوس با همکاری مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت ثامن الائمه علیه السلام
  به وقت کلاس رباتیک
  مراسم تجلیل از رتبه اول مسابقات بین المللی کشور کرواسی و رتبه اول مسابقات تلویزیونی کشوری اسراء
 
 
 
میهمانان دانشجویان خردسالان   فارسی العربیة English
كليه حقوق اين سايت مربوط به مؤسسه ثامن الائمه(ع) ميباشد