|
|
|
. |
|
|
|
|
|
|
|
حضرت موسی (عليه السلام)
خلاصه ي قصّه ي حضرت موسي (عليه السلام) (قسمت چهارم):
حضرت موسي (ع) پس از رسيدن به مصر و رفتن سراغ مادر و برادر و خانواده اش ، به اتفاق هارون به قصر فرعون رفت تا مأموريت خداوند را انجام دهد .
فرعون كه از ديدن موسي پس از ده سال تعجب كرده بود ، به سخنان و نصيحت هاي موسي كه خود را فرستادهي خداوند معرفي كرد گوش داد اما با غرور و خودخواهي و با ادعاي اينكه « خداي همه عالم من هستم » صحبت هاي موسي را رد كرد و حتي او را تهديد كرد كه « بايد به من ايمان بياوري و گرنه تو را زنداني ميكنم » .
موسي (ع) براي اثبات پيامبري خود ، دو معجزهي الهي را به فرعون و اطرافيانش نشان داد تا شايد حرف حق را بپذيرند . او ابتدا عصاي خود را به زمين انداخت كه ناگهان به مار بزرگ و وحشتناكي تبديل شد و بعد دست خود را در لباسش فرو برد و بيرون آورد كه نوري خيره كننده از آن مشاهده شد .
فرعون كه در برابر اين دو نشانهي بزرگ عاجز شده بود ، ( با آن كه ميدانست اينها نشانه هاي پيامبري است ) رو به اطرافيانش كرد و گفت : « اين مرد ، جادوگر ماهري است كه ميخواهد شما را با جادوگري از اين سرزمين بيرون كند » و تصميم گرفت براي شكست موسي ، جادوگران بزرگ سرزمين مصر را دعوت كند .
هفتاد نفر از استادان بزرگ جادوگري در حضور مردم و فرعون آمادهي مبارزه با موسي شدند . جادوگران كه هم از طرف فرعون دلگرم شده بودند و هم از تشويق هزاران نفر برخوردار بودند ، ريسمان ها و عصاهايي كه قبلاً آماده كرده بودند را بر زمين انداختند كه با سحر و جادو بصورت مارهايي در آمده و در ميان ميدان به جست و خيز پرداختند .
موسي (ع) با مشاهده ي اين جادوي بزرگ ، با ياري خداوند عصاي خود را بر زمين انداخت كه تبديل به اژدهايي بزرگ شده و تمامي آن مارها را بلعيد و به دست موسي دوباره به شكل اول در آمد .
اين حادثه شكست بزرگي براي فرعون و دليل آشكاري بر درستي ادعاي موسي (ع) بود . جادوگران با وجود تهديد فرعون و عصبانيت او به موسي ايمان آوردند چرا كه آنها به درستي فرق جادو و معجزه را ميدانستند . اگر چه جادوگران به دست فرعون كشته شدند ولي ايمان ارزشمند آنها در تاريخ ثبت شد و فرعون براي جبران شكست خود تصميمات جديدي گرفت .
ادامه دارد...
منبع و مأخذ : کتاب تاريخ انبیاء ، نوشته ی رسولی محلاتی
پایان قسمت چهارم
|
|
|
|
|
|
|
|
|